پارت بیستم
پارت بیستم
اوجما میخواست بهش بگه که اون دوسش داره ولی یاد حرف اربابش افتاد
فلش بک به موقعی که داشتن حرف میزدن:
_به هیچ عنوان به اون نگید که من دوسش داشتم چون ممکنه دشمنانم برام جاسوس فرستاده باشن و وقتی بفهمن که من اونو دوست دارم بهش آسیب میزنن یا میدزدند اونو تا از من باج بگیرن
فلش بک به زمان حال:
+اوجما اوجما
&بله
+کجایی حواست نیستا یه ربه صدات میکنم
&ببخشید
+اوجما
&بله
+بهم قول میدی همیشه دوسم داشته باشی
&قول میدم
اوجما میره بیرون و بجاش تهیونگ میاد
_یک هفته دیگه مرخص میشی
+ممنون
_کاری نکردم
بفرمایید اینم قولی که داده بودم ایشالله تا فردا ۳ یا ۴ تا پارت مینویسم بعد براتون میذارم
اوجما میخواست بهش بگه که اون دوسش داره ولی یاد حرف اربابش افتاد
فلش بک به موقعی که داشتن حرف میزدن:
_به هیچ عنوان به اون نگید که من دوسش داشتم چون ممکنه دشمنانم برام جاسوس فرستاده باشن و وقتی بفهمن که من اونو دوست دارم بهش آسیب میزنن یا میدزدند اونو تا از من باج بگیرن
فلش بک به زمان حال:
+اوجما اوجما
&بله
+کجایی حواست نیستا یه ربه صدات میکنم
&ببخشید
+اوجما
&بله
+بهم قول میدی همیشه دوسم داشته باشی
&قول میدم
اوجما میره بیرون و بجاش تهیونگ میاد
_یک هفته دیگه مرخص میشی
+ممنون
_کاری نکردم
بفرمایید اینم قولی که داده بودم ایشالله تا فردا ۳ یا ۴ تا پارت مینویسم بعد براتون میذارم
۳۵۳
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.