پارت بیست و یک
پارت بیست و یک
+نه
_من میرم اوجما پیشت هست و مراقبت هست که چیزیت نشه
+مرسی بازم
_خواهش
تهیونگ میره و کوک رو با افکارش تنها میذاره
پرش زمانی به یک هفته بعد:
کوک ویو:
امروز آخرین روزی هست که من توی این بیمارستان هستم خوشحالم چون از این به بعد وقت بیشتری پیش ارباب هستم و بیشتر میتونم ببینمش هی روزگار ولی کاش اونم منو دوست داشت ولی نداره
اشکی از چشمش میاد پایین
&پسرم لباس هاتو پوشیدی
+آره
&خب بریم
+بریم
+اوجما میتونم یچیزی رو ازت بپرسم
&عزیزم من هیچ گونه اطلاعی ندارم که ارباب دوست داره یا نه
پارت دوباره
+نه
_من میرم اوجما پیشت هست و مراقبت هست که چیزیت نشه
+مرسی بازم
_خواهش
تهیونگ میره و کوک رو با افکارش تنها میذاره
پرش زمانی به یک هفته بعد:
کوک ویو:
امروز آخرین روزی هست که من توی این بیمارستان هستم خوشحالم چون از این به بعد وقت بیشتری پیش ارباب هستم و بیشتر میتونم ببینمش هی روزگار ولی کاش اونم منو دوست داشت ولی نداره
اشکی از چشمش میاد پایین
&پسرم لباس هاتو پوشیدی
+آره
&خب بریم
+بریم
+اوجما میتونم یچیزی رو ازت بپرسم
&عزیزم من هیچ گونه اطلاعی ندارم که ارباب دوست داره یا نه
پارت دوباره
۳.۱k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.