امروز یکم پارت هارو زیاد تر میذارم شاید ۴ تا شد😂
امروز یکم پارت هارو زیاد تر میذارم شاید ۴ تا شد😂
______________________________
*چرا لیام رو گرفتین؟*
part: 7
ا/ت:واقعا فک کردی میام جلو؟
ران:ببین برای من مهم نیس گفتم اگه خودت دوس نداری اذیت شی بیا جلو وگرنه که منم میتونم بیام
دلم میخواست یکم گنگ بازی در بیارم مثل خودشون یکی از مایع های اونجارو برداشتم و محکم پرت کردم سمت ران
یعنی کلا هرچی دم دستم بود رو پرت کردم ولی ران از همشون جاخالی میداد
دستم خورد به یک چیزی ولی اصلا برام مهم نبود تو دستم گرفتمش بهش نگاهی نکردم و گفتم
ا/ت:ران بیای جلو اینم پرت میکنم
ران:کیتن کوچولو چیزی که تو دستته رو کلا لازمش داری اگه پرتش کنی اینور کارمم راحت تر میشه
بهش نگاهی کردم ولی بازم نفهمیدم چیه یک بسته ی کوچولو بود
ا/ت:خوب اصلا این چی هست؟
یهو ریندو در رو باز کرد و شروع کرد به خندیدن
ریندو:اوم..ا/ت خیلی تو مثبتی واقعا
با تعجب بهشون نگاه میکردم ولی واقعا نمیدونستم چی رو توی دستم گرفته بودم
ریندو:میخوای بازش کنی؟
ران:ریندو ولی اون مال توئه
ریندو:بزار بازش کنه شاید فهمید چیه:)
سانزو از اونور اتاق ریندو رو صدا کرد که بره پیشش
ران:ا/ت_چان یه سوال بپرسم ازت؟
داشتم با همون چیزی که توی دستم بود ور میرفتم که گفتم
ا/ت:هوم..آره بپرس
سرم پایین بود و نمیفهمیدم که الان کجا وایستاده
دیدم هیچ سوالی ازم نپرسید سرمو آوردم بالا که دیدم اصلا جلومم نیست صداشو از پشت سرم شنیدم که گفت
ران:اون پسره که توی مدرسه دستشو گرفته بودی....
همونجا به دستام از پشت یک دستبند زد
و ادامه داد
ران:اون کی بود واقعا دلم نمیخواس که دستشو بگیری و بهش بچسبی
دیگه نمیتونستم دستامو حرکت بدم به چند ثانیه جا به جا شده بود و از پشتم سر در آورده بود هیچی نمیگفتم خواستم برم اونور که محکم دستمو گرفت و خوردم زمین دستبندی که پشت سرم بود خورد به پام و خیلی دردم گرفت از درد پام آخیی گفتم ولی اصلا قصد تحریک اونا رو نداشتم سرمو که آوردم بالا دیدم هر سه تاشون بهم خیره شدن ولی تنها فرقی که داشت با اون خیره شدنشون توی مدرسه این بود که اونجا همشون حداقل یه لباسی تنشون بود ولی توی اون لحظه همشون بدون هیچ لباسی بودن ریندو اومد جلوم و نشست زمین خیس خیس بود و نمیتونستم حرکت کنم
با دستاش پاهامو باز کرد و یهو....
________________________________________
پارت بعدیو تا شب میذارم❤️🩹😂🌱
______________________________
*چرا لیام رو گرفتین؟*
part: 7
ا/ت:واقعا فک کردی میام جلو؟
ران:ببین برای من مهم نیس گفتم اگه خودت دوس نداری اذیت شی بیا جلو وگرنه که منم میتونم بیام
دلم میخواست یکم گنگ بازی در بیارم مثل خودشون یکی از مایع های اونجارو برداشتم و محکم پرت کردم سمت ران
یعنی کلا هرچی دم دستم بود رو پرت کردم ولی ران از همشون جاخالی میداد
دستم خورد به یک چیزی ولی اصلا برام مهم نبود تو دستم گرفتمش بهش نگاهی نکردم و گفتم
ا/ت:ران بیای جلو اینم پرت میکنم
ران:کیتن کوچولو چیزی که تو دستته رو کلا لازمش داری اگه پرتش کنی اینور کارمم راحت تر میشه
بهش نگاهی کردم ولی بازم نفهمیدم چیه یک بسته ی کوچولو بود
ا/ت:خوب اصلا این چی هست؟
یهو ریندو در رو باز کرد و شروع کرد به خندیدن
ریندو:اوم..ا/ت خیلی تو مثبتی واقعا
با تعجب بهشون نگاه میکردم ولی واقعا نمیدونستم چی رو توی دستم گرفته بودم
ریندو:میخوای بازش کنی؟
ران:ریندو ولی اون مال توئه
ریندو:بزار بازش کنه شاید فهمید چیه:)
سانزو از اونور اتاق ریندو رو صدا کرد که بره پیشش
ران:ا/ت_چان یه سوال بپرسم ازت؟
داشتم با همون چیزی که توی دستم بود ور میرفتم که گفتم
ا/ت:هوم..آره بپرس
سرم پایین بود و نمیفهمیدم که الان کجا وایستاده
دیدم هیچ سوالی ازم نپرسید سرمو آوردم بالا که دیدم اصلا جلومم نیست صداشو از پشت سرم شنیدم که گفت
ران:اون پسره که توی مدرسه دستشو گرفته بودی....
همونجا به دستام از پشت یک دستبند زد
و ادامه داد
ران:اون کی بود واقعا دلم نمیخواس که دستشو بگیری و بهش بچسبی
دیگه نمیتونستم دستامو حرکت بدم به چند ثانیه جا به جا شده بود و از پشتم سر در آورده بود هیچی نمیگفتم خواستم برم اونور که محکم دستمو گرفت و خوردم زمین دستبندی که پشت سرم بود خورد به پام و خیلی دردم گرفت از درد پام آخیی گفتم ولی اصلا قصد تحریک اونا رو نداشتم سرمو که آوردم بالا دیدم هر سه تاشون بهم خیره شدن ولی تنها فرقی که داشت با اون خیره شدنشون توی مدرسه این بود که اونجا همشون حداقل یه لباسی تنشون بود ولی توی اون لحظه همشون بدون هیچ لباسی بودن ریندو اومد جلوم و نشست زمین خیس خیس بود و نمیتونستم حرکت کنم
با دستاش پاهامو باز کرد و یهو....
________________________________________
پارت بعدیو تا شب میذارم❤️🩹😂🌱
۹.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.