خودت میدانی که من خاک تورا
خودت میدانی که من خاک تورا
با ماسه هایی از جنس ابریشم عوض نمکنم
میدانی که خاکت برای من شناس�نامه و دریا های
اب شور تو از عسل برای من شیرین تر است
میدانی که کوه های تو به استوارترین چیز در دل من معروف است
غروب تو دلتنگ و طلوع تو دلگرم کننده است
هوای سردت هم دل من را در تنهایی گرم کرده
و هوای گرمت دستان من را گرفته و به دستان خورشید میدهد
نوشتن اسم تو از نامه نگاری برای معشوق برای من دلچسب تر است
برگ های پاییزی تورا برداشته و لای کتاب میگذارم
تا کتاب مورد علاقه ام بوی خوب تک�تک لحظه های تورا بگیرد
و لحظه هایم در کنار تو بودن بهترین و بهترین و بهترین حس دنیاست
نمیخواهم تورا با هیچ چیز و هیچ کسی عوض کنم
تو در غم ها و در بدترین چیز ها و در بهترین چیز ها دستان من را گرفتی
ببخش مرا اگر به تو زخم زدم تورا نیش زدم تورا چنگ زدم
و از تو بد حرف زدم
نمی�دانستم که تو جواهری هستی که درک کردن تو کار هرکسی نیست
و مخالفانت از گمراهانی واضح بیش نیستند
مخالفانت میخواهند تورا هرجور دوست دارند ببینند
اما تو خودت باش و تن به خواسته ها نده و میدانم که نمیدهی
جان خستی عشق و معشوق تو هستی گر همه روند
تو یار و پناه من هستی نبینم غمت را نبینم کسالت از تو
نبینم مجروح باشی که خود میشوم مرحم تو
�
همه ی جان تنم:
�روحم،تنم،جسمم : ؟
با ماسه هایی از جنس ابریشم عوض نمکنم
میدانی که خاکت برای من شناس�نامه و دریا های
اب شور تو از عسل برای من شیرین تر است
میدانی که کوه های تو به استوارترین چیز در دل من معروف است
غروب تو دلتنگ و طلوع تو دلگرم کننده است
هوای سردت هم دل من را در تنهایی گرم کرده
و هوای گرمت دستان من را گرفته و به دستان خورشید میدهد
نوشتن اسم تو از نامه نگاری برای معشوق برای من دلچسب تر است
برگ های پاییزی تورا برداشته و لای کتاب میگذارم
تا کتاب مورد علاقه ام بوی خوب تک�تک لحظه های تورا بگیرد
و لحظه هایم در کنار تو بودن بهترین و بهترین و بهترین حس دنیاست
نمیخواهم تورا با هیچ چیز و هیچ کسی عوض کنم
تو در غم ها و در بدترین چیز ها و در بهترین چیز ها دستان من را گرفتی
ببخش مرا اگر به تو زخم زدم تورا نیش زدم تورا چنگ زدم
و از تو بد حرف زدم
نمی�دانستم که تو جواهری هستی که درک کردن تو کار هرکسی نیست
و مخالفانت از گمراهانی واضح بیش نیستند
مخالفانت میخواهند تورا هرجور دوست دارند ببینند
اما تو خودت باش و تن به خواسته ها نده و میدانم که نمیدهی
جان خستی عشق و معشوق تو هستی گر همه روند
تو یار و پناه من هستی نبینم غمت را نبینم کسالت از تو
نبینم مجروح باشی که خود میشوم مرحم تو
�
همه ی جان تنم:
�روحم،تنم،جسمم : ؟
۶.۰k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.