My lovely mafia🍷🧸🐾 p¹⁶
یونگی « اخه همه مثل شما شاخ شمشاد نیستن 눈_눈
جیمین « 눈_눈
{ ۱ هفته بعد...}
هایون « یک هفته از روزی که من به این جهنم اومدم میگذره...توی این مدت خیلی با یونجی صمیمی شده بودم...اما بعد از صحبتای یک هفته پیش دیگه پسرا رو ندیدم...حالت دیگه بهتر شده بود...یکی از ندیمه ها گفته بود یونگی باهام کار داره...دلم میخواد با مشت ها کوچیکم مورد عنایت قرارش بدم..گوزو 눈_눈
راوی « هایون همینطور که زیرلب به یونگی فوش هایی میداد در اتاق کار یونگی رو زد...که صدای بمش به گوش رسید....
یونگی « بیا داخل...
راوی « هایون در اتاق رو باز کرد و با دیدن یونگی با موهای خیسش و دست های رگ دار و کشیدش لحظه ای نفسش قطع شد...اون عاشق ته مین بود...ته مینم همون یونگی بود...اینکه بگه علاقه ای به یونگی نداره دروغه...اینم ک بگه ازش متنفر نیستم دروغه...اما سوال اینه واقعا چی میشه؟؟؟؟
جیمین « 눈_눈
{ ۱ هفته بعد...}
هایون « یک هفته از روزی که من به این جهنم اومدم میگذره...توی این مدت خیلی با یونجی صمیمی شده بودم...اما بعد از صحبتای یک هفته پیش دیگه پسرا رو ندیدم...حالت دیگه بهتر شده بود...یکی از ندیمه ها گفته بود یونگی باهام کار داره...دلم میخواد با مشت ها کوچیکم مورد عنایت قرارش بدم..گوزو 눈_눈
راوی « هایون همینطور که زیرلب به یونگی فوش هایی میداد در اتاق کار یونگی رو زد...که صدای بمش به گوش رسید....
یونگی « بیا داخل...
راوی « هایون در اتاق رو باز کرد و با دیدن یونگی با موهای خیسش و دست های رگ دار و کشیدش لحظه ای نفسش قطع شد...اون عاشق ته مین بود...ته مینم همون یونگی بود...اینکه بگه علاقه ای به یونگی نداره دروغه...اینم ک بگه ازش متنفر نیستم دروغه...اما سوال اینه واقعا چی میشه؟؟؟؟
۵۷.۱k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.