وداع

#وداع

می روم خسته افسرده وزار

سوی منزگه ویرانه ی خویش

به می برم از شهر شما

دل شوریده ودیوانه ی خویش


می برم تا که در آن نقطه ی دور

شستشویش دهم از رنگ نگاه

شستشویش دهم از لکه ی عشق

زین همه خواهش بی جا تباه


می برم تا ز تو دورش سازم

زتو ،ای جلوه ی امید محال

می برم زنده بگورش سازم

تا از این پس نکند یاد وصال


ناله می لرزد ،می رقصد اشک

آه،بگذار بگریزم من

ازتو ، ای چشمه ی جوشان گناه

شاید آن به که بپرهیزم من

بخدا غنچه ی شادی بودم

دست عشق آمد واز شاخم چید

شعله ی آه شدم ،صد افسوس

که لبم باز بر آن لب نرسید


عاقبت بند سفر پایم بست

می روم ،خنده به لب ، خونین دل

می روم از دل من دست بدار

ای امید عبث بی حاصل.

میرومـــ –_–_–_–_
ازدل♡مـں دسـٹ بـدار
ای امیدعبث بےحاصـل

#فروغ جان- فرخ زاد
دیدگاه ها (۱۴)

#وهم-سبزچه گریزیست ز من؟چه شتابیست به راه ؟به چه خواهی بردند...

تو کجایی که مرا یاد کنیمن که دلتنگ توام...تنگی قلب من از رفت...

من میــنویسم از تو، تو میـنویسی از منانگار ما دو روحیم، در ا...

صبح هدیه ای زیباست از سوی خداسکوت و تقدسش دست نخورده است.دلش...

.دکلمه شعر فروغ با صدای زیبای حمیرا می روم خسته و افسرده و ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط