وهم-سبز
#وهم-سبز
چه گریزیست ز من؟
چه شتابیست به راه ؟
به چه خواهی بردن
در شبی اینهمه تاریک پناه؟
مرمرین پلهء آن غرفهء عاج!
ای دریغا که ز ما بس دور است
لحظه ها را در یاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطهء نورانی
چشم گرگان بیابانست
می فرو مانده به جام
سر به سجاده نهادن تا کی؟
او در اینجاست نهان
می درخشد در می
گر بهم آویزیم من و تو
ما دو سرگشتهء تنها، چون موج
به پناهی که تو می جویی، خواهیم رسید
اندر آن لحظهء جادویی اوج!
#فروغ-جان-فرخ زاد
چه گریزیست ز من؟
چه شتابیست به راه ؟
به چه خواهی بردن
در شبی اینهمه تاریک پناه؟
مرمرین پلهء آن غرفهء عاج!
ای دریغا که ز ما بس دور است
لحظه ها را در یاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هر چه از دور نمایانست
شاید آن نقطهء نورانی
چشم گرگان بیابانست
می فرو مانده به جام
سر به سجاده نهادن تا کی؟
او در اینجاست نهان
می درخشد در می
گر بهم آویزیم من و تو
ما دو سرگشتهء تنها، چون موج
به پناهی که تو می جویی، خواهیم رسید
اندر آن لحظهء جادویی اوج!
#فروغ-جان-فرخ زاد
۷۴۱
۰۷ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.