باورم نمیشه عاشقش شدم

باورم نمیشه عاشقش شدم....
پارت ۱۰
فلش بک به فردا صبح ~>
ات :
بلند شدم دیدم تهیونگ خونه نیست یه نامه رو میز بود
"" سلام قشنگم...
من میرم خونه ی بابام کارم داره زود بر میگردم مواظب باش """
رفتم صبحونه بخورم که میا بهم پیام داد * ات به عروسی دعوت شدیییی بعدا بهت میگم باییی *
رفتم TV ببینم ساعت ۳ ظهر بود تهیونگ نیومد هرچقدر زنگ میزدم جواب نمیداد یه یاد حرف میا افتادم هعی عروسیه کیه ؟؟
مکالمشون :
ات : سلام میا راجب پیامت بیا به این کافه ....
میا : باشه
فلش بک به کافه ~>
ات : خب بگو
میا : حالا یه چی بخوریم بعد حرفشو میزنیم طولانیه
ات : اوکی
میا :
ات انگار استرس داشت به گوشیش نگا میکرد ‌.
ات : از تهیونگ خبر ندادی ؟؟
میا : اره امروز خونه بود
ات : خب بگو دیگه مردم از فوضولی
میا : عروسیه تهیونگه با هانا دختر خالش ...
ات : چییییییی؟؟

کمه ساری ..
لایک ؟
دیدگاه ها (۶)

باورم نمیشه عاشقش شدم....پارت ۱۱ات : چیییییی ؟؟ هی کی ؟؟میا ...

باورم نمیشه عاشقش شدم....پارت ۱۲ ( اخر ) ات : گمشووته : ات ...

اومدم با یه پارت طولانی البته اگه مغزم این موقعه کار کنه . ب...

باورم نمیشه عاشقش شدم....پارت ۸ات : من نمیخوام بابا پ ت : چر...

پارت 2🌟خب خلاصه بعد از اینکه صبحانه خوردم میا زنگ زد گوشیو ب...

پارت ۱۴جنگکوک: ات، من برم، سوا اینجا هست چیزی خواستی به سوا...

[love triangle][مثلث عشقی] P4(فلش بک) ات: ست بیول میای بریم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط