رمان داستان زندگی عاشقانه من
رمان داستان زندگی عاشقانه من
پارت ۱
راویتو رایا
سلام من رایا هستم یه دختر دبیرستانی امروز قراره به یه مدرسه جدید برم
راویتو کیوان
سلام من کیوان هستم شاهزاده مدرسه امروز قراره یه دانش آموز جدید بیاد فکر کنم هم اتاقی منه
راویتو داستان
رایا بیدار شد و برای مدرسه آماده شد وقتی رسید خودشو به همه معرفی کرد بعد از معرفی کنار یه دختر نشست
دختر: سلام من نادیا هستم تو اسمت چیه
رایا: سلام من رایا هستم میای دوست بشیم
نادیا: باشه
راویتو داستان
زنگ تفریح خورد کیوان همراه دوست جدیدش میلاد رفتن به سالن غذا خوری
میلاد:کیوان تو چی میخوری
کیوان:من کیمچی و نودل میخورم
میلاد:پسر تو چرا اینقدر تیزی دوست داری
کیوان:اینو ولش کن فردا بیا اون بازی رو تموم کنیم
میلاد: باشه داداش دمت گرم
راویتو داستان
زنگ تفریح خورد رایا و نادیا رفتن تا سالن غذاخوری ناهار بخورن
رایا:نادیا بریم ماکارون سفارش بدیم
نادیا:باشه بریم
پارت ۱
راویتو رایا
سلام من رایا هستم یه دختر دبیرستانی امروز قراره به یه مدرسه جدید برم
راویتو کیوان
سلام من کیوان هستم شاهزاده مدرسه امروز قراره یه دانش آموز جدید بیاد فکر کنم هم اتاقی منه
راویتو داستان
رایا بیدار شد و برای مدرسه آماده شد وقتی رسید خودشو به همه معرفی کرد بعد از معرفی کنار یه دختر نشست
دختر: سلام من نادیا هستم تو اسمت چیه
رایا: سلام من رایا هستم میای دوست بشیم
نادیا: باشه
راویتو داستان
زنگ تفریح خورد کیوان همراه دوست جدیدش میلاد رفتن به سالن غذا خوری
میلاد:کیوان تو چی میخوری
کیوان:من کیمچی و نودل میخورم
میلاد:پسر تو چرا اینقدر تیزی دوست داری
کیوان:اینو ولش کن فردا بیا اون بازی رو تموم کنیم
میلاد: باشه داداش دمت گرم
راویتو داستان
زنگ تفریح خورد رایا و نادیا رفتن تا سالن غذاخوری ناهار بخورن
رایا:نادیا بریم ماکارون سفارش بدیم
نادیا:باشه بریم
۱.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.