رمان داستان زندگی عاشقانه من پارت
رمان داستان زندگی عاشقانه من پارت۲
بعد از سفارش
نادیا:این ماکارون ها خیلی کیوتن
رایا:آره خیلی بانمکن دلم نمیاد بخورمش
نادیا: دختر منم همینطور ولی بیا بخوریمشون
رایا:آره
بعد از خوردن
نادیا:رایا فردا تعطیله میای بریم خرید
رایا: باشه بریم
پرش زمانی به فردا
راویتو رایا
صبح روز بیدار شدم آماده شدم و رفتم به همون جایی که قرار بود خرید رو شروع کنیم
رایا: نادیا آمادهای بریم
نادیا:آره بریم هورااا
رایا: هورااا
راویتو داستان
نادیا و رایا کلی خرید کردن از کفش تا لباس و چیزای بانمک و خوراکی بعد برگشتن خوابگاه چون هم اتاقی بودن وسایلشون رو گذاشتن و خوابیدن
راویتو کیوان
صبح بیدار شدم آماده شدم میلاد رو هم بیدار کردم تا بریم برای بازی خوراکی بخریم بعد بازی رو تموم کنیم
کیوان:میلاد بیدار شو باید بریم خوراکی بخریم
میلاد:باشه بریم
بعد از خرید خوراکی
میلاد:خوب پسر ببینم چی تو چنته داری
کیوان:باشه اگه باختی تقصیر من نندازی
میلاد:باشه بریم
بعد از یه رقابت طولانی بازی رو تموم کردن و خسته بودن پس خوابیدن
پرش به فردا صبح
بعد از سفارش
نادیا:این ماکارون ها خیلی کیوتن
رایا:آره خیلی بانمکن دلم نمیاد بخورمش
نادیا: دختر منم همینطور ولی بیا بخوریمشون
رایا:آره
بعد از خوردن
نادیا:رایا فردا تعطیله میای بریم خرید
رایا: باشه بریم
پرش زمانی به فردا
راویتو رایا
صبح روز بیدار شدم آماده شدم و رفتم به همون جایی که قرار بود خرید رو شروع کنیم
رایا: نادیا آمادهای بریم
نادیا:آره بریم هورااا
رایا: هورااا
راویتو داستان
نادیا و رایا کلی خرید کردن از کفش تا لباس و چیزای بانمک و خوراکی بعد برگشتن خوابگاه چون هم اتاقی بودن وسایلشون رو گذاشتن و خوابیدن
راویتو کیوان
صبح بیدار شدم آماده شدم میلاد رو هم بیدار کردم تا بریم برای بازی خوراکی بخریم بعد بازی رو تموم کنیم
کیوان:میلاد بیدار شو باید بریم خوراکی بخریم
میلاد:باشه بریم
بعد از خرید خوراکی
میلاد:خوب پسر ببینم چی تو چنته داری
کیوان:باشه اگه باختی تقصیر من نندازی
میلاد:باشه بریم
بعد از یه رقابت طولانی بازی رو تموم کردن و خسته بودن پس خوابیدن
پرش به فردا صبح
- ۱.۴k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط