آرزوی بهترین ها را برایم کرد و رفت

آرزوی بهترین ها را برایم کرد و رفت
عاشقم بود و شبی تنها رهایم کرد و رفت

دوستش دارم به قدری که خدا میخوانمش
گرچه او بی‌بهره ازلطف خدایم کرد و رفت

چشم مشکی پوش اورا میستایم همچنان
با وجود اینکه غم را در سرایم کرد و رفت

شور وغوغایی به پا شد لحظه خندیدنش
ساکت‌وسردوخموش‌وبی‌صدایم کرد ورفت

دردلش مجموعه‌ای بود ازهزاران درد ورنج
اندکی با غصه هایش، آشنایم کرد و رفت

عطر و بوی مریمی ها را برای مدّتی
عاشقانه پخشِ در آب و هوایم کرد و رفت

از شراب ارغوان چشمه ی نوشین لب
کم‌کمک بخشید برمن، مبتلایم کرد و رفت

ماندنی هرگز نشد در چشمم اما بعدِ خود
عشق را مهمان جانِ بی نوایم کرد و رفت

بعدازاو حتّی سخن‌ازعشق گفتن نابِجاست
بی وفا بودم ولیکن، با وفایم کرد و رفت

ساعت صفرِ جنون آمد به دیدار دلم
آرزوی بهترین ها را برایم کرد و رفت
دیدگاه ها (۱)

ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﻡﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﺯ ﻧﮑﻦ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍ...

اولین لحظه ی دیدار،ترا بوسیدممثل یک آدم بیمار،ترا بوسیدمبین ...

من شمع نبودم که بسـوزم پـر پروانه دوصـد شکــرعاقل نبـُدم تا ...

دلبرا یارا نگارا نازنین یا هر چه هست!تا که از چشمت فِتادم، ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط