پارت ۷۲ ( بخش دوم )
پارت ۷۲ ( بخش دوم )
#تهیونگ
جویی: تهیونگ چیکار میکنی ؟؟!! نمی خوایی شروع کنی ؟ بیا لباسمو در آر !!
چی😳 ..هووووففف.. قلبم .. عرررر میدونستم اگه بدنش رو ببینم به سیم آخر میزنم ! نشستم رو به روش ... دستپاچه شده بودم .. که یهو دیدم دست انداخت زیر لباسم و لباس منو در آورد..
#جویی
با دیدن اندامش و سیکس پک ها و ترقوه های برجسته اش .. مات و مبهوت شدم .. قلبم به شدت تند میزد به حدی که بی اختیار دستمو گذاشتم روی قلبم و اون فهمید که چه قدر دیوونه شدم .. دست انداخت زیر لباسم و درش آورد.. سوتین زرد پوشیده بودم .. اولش خجالت کشیدم و دستامو بی اختیار گذاشتم روی سینه هام .. قرمز شده بودم .. واووو این چه حسیه ؟!! بهم نزدیک شد و آروم دستامو برداشت و دستامو گذاشت روی گردن خودش ... و منو تخت خوابوند روی تخت لباشو گذاشت روی گردنم و آروم میک میزد .. زبونش رو میکشید روی گردنم .. مورمورم شد اومد بالا و لباشو گذاشت روی لبام و محکم گاز می گرفت دردم اومد و اهم بلند شد .. ازم جدا شد ..
تهیونگ: ببخش عشقم .. دست خودم نبود ..
من: تهیونگ !! تو این فاز ددی توریت خیلی باحال میشی !!
تهیونگ: پس چی من الان ددی توام ! .. جویی ! تو واقعا معرکه ای !
من: نه به خفنی تو تهیونگ ! باورم نمیشه من الان اینجا کنارتوام !
بی اختیار گریه افتادم .. اشکامو که بی اختیار جاری میشد پاک میکرد
تهیونگ: جویی !! حال خوبمو خراب نکن .. نمی زارم گریه کنی !
لباشو گذاشت روی لبام و نمیزاشت گریه کنم ..
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#تهیونگ
جویی: تهیونگ چیکار میکنی ؟؟!! نمی خوایی شروع کنی ؟ بیا لباسمو در آر !!
چی😳 ..هووووففف.. قلبم .. عرررر میدونستم اگه بدنش رو ببینم به سیم آخر میزنم ! نشستم رو به روش ... دستپاچه شده بودم .. که یهو دیدم دست انداخت زیر لباسم و لباس منو در آورد..
#جویی
با دیدن اندامش و سیکس پک ها و ترقوه های برجسته اش .. مات و مبهوت شدم .. قلبم به شدت تند میزد به حدی که بی اختیار دستمو گذاشتم روی قلبم و اون فهمید که چه قدر دیوونه شدم .. دست انداخت زیر لباسم و درش آورد.. سوتین زرد پوشیده بودم .. اولش خجالت کشیدم و دستامو بی اختیار گذاشتم روی سینه هام .. قرمز شده بودم .. واووو این چه حسیه ؟!! بهم نزدیک شد و آروم دستامو برداشت و دستامو گذاشت روی گردن خودش ... و منو تخت خوابوند روی تخت لباشو گذاشت روی گردنم و آروم میک میزد .. زبونش رو میکشید روی گردنم .. مورمورم شد اومد بالا و لباشو گذاشت روی لبام و محکم گاز می گرفت دردم اومد و اهم بلند شد .. ازم جدا شد ..
تهیونگ: ببخش عشقم .. دست خودم نبود ..
من: تهیونگ !! تو این فاز ددی توریت خیلی باحال میشی !!
تهیونگ: پس چی من الان ددی توام ! .. جویی ! تو واقعا معرکه ای !
من: نه به خفنی تو تهیونگ ! باورم نمیشه من الان اینجا کنارتوام !
بی اختیار گریه افتادم .. اشکامو که بی اختیار جاری میشد پاک میکرد
تهیونگ: جویی !! حال خوبمو خراب نکن .. نمی زارم گریه کنی !
لباشو گذاشت روی لبام و نمیزاشت گریه کنم ..
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۷.۹k
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.