نام تکپارتی:شوهر خرابکار
نام تکپارتی:شوهر خرابکار
از زبان دو ادمین
ا.ت و نامجون ۲ ساله که ازدواج کردن و خیلی خیلی هم دیگه رو دوست دارن و خب امروز قرار بود ا.ت بره خونه پدر و مادرش و نامجون نمی رفت چون میخواست ا.ت رو سوپرایز کنه خوش بختانه ا.ت یادش نبود که تولدشه و نامجون به پدر و مادر ا.ت گفته بود که چیزی به ا.ت درباره تولدش نگن یا یادش نیارن که امروز تولدشه
ا.ت:خب نامی دارم میرم کاری نداری(لبخند)
نامجون:نه عزیزم برو به سلامت(لبخند و بوسیدن سر ا.ت)
ا.ت:خداحافظ
نامجون:خداحافظ
ا.ت رفت
از دید نامجون
خب بزن بریم کارارو انجام بدیم تا قبل از اینکه ا.ت بیاد رفتم سوار ماشین شدم و به سمت پاساژ رفتم تا برای تزئین کردن وسایل بخرم و برای ا.ت کارو بخرم
ویو بعد از خرید داخل خونه
الاناست که ا.ت بیاد رفتم یک کت و شلوار پوشیدم و اومدم و کیک رو دستم گرفتم و چراغارو خاموش کردم
از دید ا.ت
با کلید در رو باز کردم دیدم همه ی چراغا خاموشن
ا.ت:نامجون خونه ای؟
چراغارو روشن کردم دیدم نامجون یک کیک دستشه و داره میاد سمتم
نامجون:تولد تولد تولدت مبارک مباررررررکککککک
نامجون پاش به فرش گیر کرد و افتاد روی میز و همه ی تزئینا خراب شد کیکم افتاد زمین
ا.ت:وایییی نامجون حالت خوبه؟(نگران)
نامجون:آییی آره خوبم نگران نباش آخخخ
ا.ت سریع رفت نامجون رو بلند کرد و وایسادن و به شاهکار نامجون نگاه کردن
نامجون:متاسفام ا.ت می خواستم سوپرایزت کنم ولی گند زدم(ناراحت)
ا.ت:اینکه ناراحتی نداره که فقط اگه می خوایی جبران کنی باید یک کاری انجام بدی
نامجون:چه کاری؟
ا.ت:باید تمام گند کاریاتو جمع کنی
نامجون:وایییی خدا نهههههه
ا.ت:آرهههه
ا.ت:زودباش گند کاریاتو جمع کن شوهر خراب کارم
نامجون:هعیییی
ا.ت:(خنده)
و نامجون گند کاریاشو جمع کرد و با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردن
پایان
(خب بچه ها اینم از تکپارتی نامجون لطفا حمایت کنید 💕)
از زبان دو ادمین
ا.ت و نامجون ۲ ساله که ازدواج کردن و خیلی خیلی هم دیگه رو دوست دارن و خب امروز قرار بود ا.ت بره خونه پدر و مادرش و نامجون نمی رفت چون میخواست ا.ت رو سوپرایز کنه خوش بختانه ا.ت یادش نبود که تولدشه و نامجون به پدر و مادر ا.ت گفته بود که چیزی به ا.ت درباره تولدش نگن یا یادش نیارن که امروز تولدشه
ا.ت:خب نامی دارم میرم کاری نداری(لبخند)
نامجون:نه عزیزم برو به سلامت(لبخند و بوسیدن سر ا.ت)
ا.ت:خداحافظ
نامجون:خداحافظ
ا.ت رفت
از دید نامجون
خب بزن بریم کارارو انجام بدیم تا قبل از اینکه ا.ت بیاد رفتم سوار ماشین شدم و به سمت پاساژ رفتم تا برای تزئین کردن وسایل بخرم و برای ا.ت کارو بخرم
ویو بعد از خرید داخل خونه
الاناست که ا.ت بیاد رفتم یک کت و شلوار پوشیدم و اومدم و کیک رو دستم گرفتم و چراغارو خاموش کردم
از دید ا.ت
با کلید در رو باز کردم دیدم همه ی چراغا خاموشن
ا.ت:نامجون خونه ای؟
چراغارو روشن کردم دیدم نامجون یک کیک دستشه و داره میاد سمتم
نامجون:تولد تولد تولدت مبارک مباررررررکککککک
نامجون پاش به فرش گیر کرد و افتاد روی میز و همه ی تزئینا خراب شد کیکم افتاد زمین
ا.ت:وایییی نامجون حالت خوبه؟(نگران)
نامجون:آییی آره خوبم نگران نباش آخخخ
ا.ت سریع رفت نامجون رو بلند کرد و وایسادن و به شاهکار نامجون نگاه کردن
نامجون:متاسفام ا.ت می خواستم سوپرایزت کنم ولی گند زدم(ناراحت)
ا.ت:اینکه ناراحتی نداره که فقط اگه می خوایی جبران کنی باید یک کاری انجام بدی
نامجون:چه کاری؟
ا.ت:باید تمام گند کاریاتو جمع کنی
نامجون:وایییی خدا نهههههه
ا.ت:آرهههه
ا.ت:زودباش گند کاریاتو جمع کن شوهر خراب کارم
نامجون:هعیییی
ا.ت:(خنده)
و نامجون گند کاریاشو جمع کرد و با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردن
پایان
(خب بچه ها اینم از تکپارتی نامجون لطفا حمایت کنید 💕)
۵۵۸
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.