رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید

رمان :ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید 😁😁
ساشا :اینجانب ساشا سلطانی ۱۹ ساله هستم شوخ طب و عاشق اکیپمون هستم البته اکیپمون دختر نداره ناگفته نمونه که بخاطر من که دختر نداره وگرنه به دوستام
بود معلوم نبود الان چند تا دختر توی اکیپ بود من از دخترها متنفرم به نظرم اونا یه موجود اضافی لوس هستن فقط همین اع اع چندشا 😁😁
نویسنده:ببین آقای محترم خیلی زیاد حرف زدی اگه من همین اولش زندگیتو به گند نکشیم دختر بابام نیستم 😏😒
ساشا :گوه خوردم 😁😁
ساشا :توی فرودگاه آلمان به آمریکا بودم دانشگاه آمریکا قبول شده بودم خیلی خوشحال بودم البته خواهرم هم هونجاست
دوستای صمیمی هم هستن آخ جون 😁😁
خب
دیدگاه ها (۲)

آدرینا:بنده آدرینا مرادی ۱۹ ساله هستم دختری مغرور سرد والبته...

ساشا داشتم باسرعت به سمت دوستام حرکت میکردم که به یه دختر جو...

به امید برگشت اردیا ❣️❤️‍🩹

😘

رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید پارت 21[اینبار یادم...

رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید پارت 30آرمیلااز قضا...

رمان ملکه یخی و شاهزاده سوار بر اسب سفید پارت 25باتعجب بهش س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط