یاندره مخفی من
یاندره مخفی من
خبببببب اینو یکی از دوستان درخواست داده بود
ببینین من چقدرررر خوبم همین که درخواستی بدین سریع مینویسم
اولین باره یاندره مینویسم اگع بد شد ببخشید
_____________________________
هیچ صدایی رو نمیتونستم بشنوم ،فقط صدای نفس هام و صدای ضربان قلبم بود که توی گوشم اِکو میشد
انقدر دویده بودم که دیگه توان راه رفتن نداشتم
همینطور که نفس نفس میزدم به اطرافم نگاه کردم ، خودمو توی یک کوچه تاریک دیدم که تنها منبع نورش یک لامپ که تو انتهای کوچه قرار داشت
همون لحظه روی زانو هام نشستم
بعد چند ثانیه اشکام جاری شدن
تو ذهنم پر از سوال بود(چرا کارم به اینجا رسید....مگه چیکار کردم)
همینطور داشتم گریه میکردم که با صدای کسی سیخ شدم
نه نه نه نه چرا ، چطور پیدام کردی....ایزانا
(واییییییی چه کیفی میده همینجا تمومش کنم)
فلش بک به ۳ ماه قبل _____________
قرار بود از امروز به بعد پیش نی سان زندگی کنم
یه چند سالی بود که ندیده بودمش و خیلی دلم براش تنگ شده بود
بعد چند ساعت پیاده روی خودمو جلو در خونه نی سان دیدم
خونه نسبتا بزرگی بود
رفتم جلو و زنگ در رو زدم
بعد از گذشت چند دقیقه در باز شد
با دیدن چهره نی سان حسابی خوشحال شدم و تو دلم کلی قربون صدقش رفتم
بدون هیچ حرفی پریدم بغلش طوری که نزدیک بود از پشت به زمین بیوفته ولی این اتفاق نیفتاد
دستاشو دورم حلقه کرد
بعد چند دقیقه از آغوشش بیرون امدم ، لبخند چشم بسته ای زدم و با ذوق خاصی گفتم
:کاکوچو نی سان دلم برات تنگ شده بوددددد
لبخند کوچکی زد و گفت
:منم همینطور.....بیا داخل
با کاکوچو وارد خونه شدیم
داشتم همه جای خونه رو برانداز میکردم که با صدای نااشنایی به خودم امدم
به سمت منبع صدا برگشتم که...
__________________
هاهاهاهاهااااااا کرم خالص😎
اوکی بقیش برای بعدااااااااااا
خبببببب اینو یکی از دوستان درخواست داده بود
ببینین من چقدرررر خوبم همین که درخواستی بدین سریع مینویسم
اولین باره یاندره مینویسم اگع بد شد ببخشید
_____________________________
هیچ صدایی رو نمیتونستم بشنوم ،فقط صدای نفس هام و صدای ضربان قلبم بود که توی گوشم اِکو میشد
انقدر دویده بودم که دیگه توان راه رفتن نداشتم
همینطور که نفس نفس میزدم به اطرافم نگاه کردم ، خودمو توی یک کوچه تاریک دیدم که تنها منبع نورش یک لامپ که تو انتهای کوچه قرار داشت
همون لحظه روی زانو هام نشستم
بعد چند ثانیه اشکام جاری شدن
تو ذهنم پر از سوال بود(چرا کارم به اینجا رسید....مگه چیکار کردم)
همینطور داشتم گریه میکردم که با صدای کسی سیخ شدم
نه نه نه نه چرا ، چطور پیدام کردی....ایزانا
(واییییییی چه کیفی میده همینجا تمومش کنم)
فلش بک به ۳ ماه قبل _____________
قرار بود از امروز به بعد پیش نی سان زندگی کنم
یه چند سالی بود که ندیده بودمش و خیلی دلم براش تنگ شده بود
بعد چند ساعت پیاده روی خودمو جلو در خونه نی سان دیدم
خونه نسبتا بزرگی بود
رفتم جلو و زنگ در رو زدم
بعد از گذشت چند دقیقه در باز شد
با دیدن چهره نی سان حسابی خوشحال شدم و تو دلم کلی قربون صدقش رفتم
بدون هیچ حرفی پریدم بغلش طوری که نزدیک بود از پشت به زمین بیوفته ولی این اتفاق نیفتاد
دستاشو دورم حلقه کرد
بعد چند دقیقه از آغوشش بیرون امدم ، لبخند چشم بسته ای زدم و با ذوق خاصی گفتم
:کاکوچو نی سان دلم برات تنگ شده بوددددد
لبخند کوچکی زد و گفت
:منم همینطور.....بیا داخل
با کاکوچو وارد خونه شدیم
داشتم همه جای خونه رو برانداز میکردم که با صدای نااشنایی به خودم امدم
به سمت منبع صدا برگشتم که...
__________________
هاهاهاهاهااااااا کرم خالص😎
اوکی بقیش برای بعدااااااااااا
۷.۶k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.