Extra (part 2)
ویو جئون یونا:
خب موقع رفتن بود داشتیم میرفتیم جانگ هو از همه زود تر رفت من و بقیه اعضای اکسترو رفتیم از پله ها بریم پایین اعضا هم پشتمون بودن پام لیز خورد افتادم بغل تهیونگ زود تند سریع پاشدم عذر خواهی کردم رفتم سمت دستشوییی به صورتم اب زدم اومدم بیرون یدفعه یکی دستمو گرفت کوبند به دیوار دیدم کوکه از چشماش اتیش میبارید تا اومدم بگم چی... لباشو کوبوند رو لبام و وحشیانه میبوسید جوری که طعم خون رو حس میکردم
ویو کوک :
از وقتی یونا رو دیدم انگار میشناسمش وقتی میخنده خیلی قشنگه یه نیم تنه نود رنگ با یه شلوارک مشکی تنش بود از راه پله ها رفتیم پایین یکدفعه افتاد بغل تهیونگ درسته ته مثل داداشمه ولی دیگه خون جلو چشمام رو گرفت دیدم یونا سریع خودش رو جمع و جور کرد رفت دستشویی سریع گوشیمو در اوردم گفتم کار دارم رفتم دنبال یونا وقتی اومد بیرون گرفتمش کوبیدمش تو دیوار تا اومد حرف بزنه لبام رو کوبندم رو لباش جوری میخوردم که فکر کنم یونا هم تو دهنش مزه خون رو احساس میکرد داشتم لذت میبردم که دیدم همراهی نمیکنه لباشو گاز گرفتم دهنشو باز کرد باهاش کیس رفتم
ویو یونا :
به خودم اومدم کوک رو هل دادم و فقط دوییدم رسیدم خونه دیدم جانگ هو با صورت خونی اومده صد درصد دعوا کرده
یونا: چیشده
با هوسوک دعوام شد(خنده)
الکی گفتم
چته یونا چرا گریه کردی ؟
یونا : کوک بوسیدم
اعضای اکسترو : ودفففف بخاطر این گریه کردی تو که از خدات بود ؟
یونا : نه بخاطر اینکه افتادم بغل ته فکر میکنه از عمد افتادم
وایسا برم بیام
یونا : کجا
فضولیش به عمت نیومده بچه
ویو جانگ هو:
رفتم با کوک حرف زدم رفیق شدیم و اومد از یونا عذر خواهی کرد از بقیه اعضا اکستر پرسیدم
چخبر؟
هر کدوم با یکی از اعضا جور شده بودن جز تهیونگ و جیمین و جیهوپ
(2سال بعد)
ویو جانگ هو
بیگ هیت بهمون گفت بریم تو کمپانیش ما هم قبول کردیم بیگ هیت گفت فعلا باید خونه اعضا زندگی کنید تا براتون خونه جور کنم رفتیم خونه اعضا بچه ها رفتن با دوست پسراشون تو یه اتاق جز من و جیهوپ که افتادیم تو یه اتاق به جیمین گفتم
میشه باهات تو یه اتاق بخوابم؟
چیمی:من زیاد وول میخورم
وی هم از قبل میدونستم با چشم باز میخوابه شب میمیرم از ترس پس همون با جیهوپ تو یه اتاق خوابیدم
رفتم تو اتاق با همون لباسام خوابیدم
جیهوپ ویو:
رفتم تو اتاق دیدم با همون لباسا خوابیده روش پتو انداختم برا اینکه راحت باشه خودم کاناپه بغل تخت خوابیدم
جانگ هو ویو:
صبح بیدار شدم دیدم هوسوک رو مبل بغل تخت خوابیده
نامجونا(داد)
بیا هوسوک رو بزار رو تخت
ویو جیهوپ:
بیدار شدم دیدم رو تختم پاشدن رفتم تو حال
_کی منو گذاشته رو تخت؟
...
۱۵ لایککک
خب موقع رفتن بود داشتیم میرفتیم جانگ هو از همه زود تر رفت من و بقیه اعضای اکسترو رفتیم از پله ها بریم پایین اعضا هم پشتمون بودن پام لیز خورد افتادم بغل تهیونگ زود تند سریع پاشدم عذر خواهی کردم رفتم سمت دستشوییی به صورتم اب زدم اومدم بیرون یدفعه یکی دستمو گرفت کوبند به دیوار دیدم کوکه از چشماش اتیش میبارید تا اومدم بگم چی... لباشو کوبوند رو لبام و وحشیانه میبوسید جوری که طعم خون رو حس میکردم
ویو کوک :
از وقتی یونا رو دیدم انگار میشناسمش وقتی میخنده خیلی قشنگه یه نیم تنه نود رنگ با یه شلوارک مشکی تنش بود از راه پله ها رفتیم پایین یکدفعه افتاد بغل تهیونگ درسته ته مثل داداشمه ولی دیگه خون جلو چشمام رو گرفت دیدم یونا سریع خودش رو جمع و جور کرد رفت دستشویی سریع گوشیمو در اوردم گفتم کار دارم رفتم دنبال یونا وقتی اومد بیرون گرفتمش کوبیدمش تو دیوار تا اومد حرف بزنه لبام رو کوبندم رو لباش جوری میخوردم که فکر کنم یونا هم تو دهنش مزه خون رو احساس میکرد داشتم لذت میبردم که دیدم همراهی نمیکنه لباشو گاز گرفتم دهنشو باز کرد باهاش کیس رفتم
ویو یونا :
به خودم اومدم کوک رو هل دادم و فقط دوییدم رسیدم خونه دیدم جانگ هو با صورت خونی اومده صد درصد دعوا کرده
یونا: چیشده
با هوسوک دعوام شد(خنده)
الکی گفتم
چته یونا چرا گریه کردی ؟
یونا : کوک بوسیدم
اعضای اکسترو : ودفففف بخاطر این گریه کردی تو که از خدات بود ؟
یونا : نه بخاطر اینکه افتادم بغل ته فکر میکنه از عمد افتادم
وایسا برم بیام
یونا : کجا
فضولیش به عمت نیومده بچه
ویو جانگ هو:
رفتم با کوک حرف زدم رفیق شدیم و اومد از یونا عذر خواهی کرد از بقیه اعضا اکستر پرسیدم
چخبر؟
هر کدوم با یکی از اعضا جور شده بودن جز تهیونگ و جیمین و جیهوپ
(2سال بعد)
ویو جانگ هو
بیگ هیت بهمون گفت بریم تو کمپانیش ما هم قبول کردیم بیگ هیت گفت فعلا باید خونه اعضا زندگی کنید تا براتون خونه جور کنم رفتیم خونه اعضا بچه ها رفتن با دوست پسراشون تو یه اتاق جز من و جیهوپ که افتادیم تو یه اتاق به جیمین گفتم
میشه باهات تو یه اتاق بخوابم؟
چیمی:من زیاد وول میخورم
وی هم از قبل میدونستم با چشم باز میخوابه شب میمیرم از ترس پس همون با جیهوپ تو یه اتاق خوابیدم
رفتم تو اتاق با همون لباسام خوابیدم
جیهوپ ویو:
رفتم تو اتاق دیدم با همون لباسا خوابیده روش پتو انداختم برا اینکه راحت باشه خودم کاناپه بغل تخت خوابیدم
جانگ هو ویو:
صبح بیدار شدم دیدم هوسوک رو مبل بغل تخت خوابیده
نامجونا(داد)
بیا هوسوک رو بزار رو تخت
ویو جیهوپ:
بیدار شدم دیدم رو تختم پاشدن رفتم تو حال
_کی منو گذاشته رو تخت؟
...
۱۵ لایککک
۱۱.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.