ویو ات

ویو ات
بانامجون رفتیم سینما وکلی ازم سوال پرسید
نامجون: مگه قرار نبود بادوستات بیای
ات: نیومدن کار داشتن
نامجون
این دختره چقدر خنگه میدونه من باهیچکس حتی باخانواده بیرون نمیرم ولی باهاش اومدم بیرون واقعا نمیفهمه عاشقشم
ویو ات
رفتیم باهم فیلم دیدیم و رفتیم رستوران و کلی خرید کردیم نامجون همیشه تو بدترین لحظات کنارمه بدون اینکه بپرسه مشکلم چیه رفتیم یکم سوجو خوردیم ولی نامجون زیاده روی کرد
نامجون: ات خوشگلم مگه من چیم از جین کمتره که دوستم نداری(مست)
ات: خوب من میخوام یه چیز مسخره بگم ولی واقعی(مست)
نامجون: بگو
راوی: همه ی حرفاشون مسته
ات: من عاشق دوتاتوتم(خنده مست)
نامجون: چی جدییییییی
ات: اره ولی جین داره ازدواج میکنه
نامجون: من موندم بیا تاابد باهم باشیم
ات: چی
نامجون: من عاشقتم ات
ات: منم دوستت دارم(گریه)

ویو ات
ازاون جریان ۳ سال میگذره و جین ازدواج کرده و الان یه بچه ی ۲ ساله داره منم با نامی اردواج کردم و الان ۹ ماهه باردارم و فردا قراره بچمون به دنیا ییاد نامجون میگه قراره یه قرشته کوچولو مثل خودت به دنیا بیاری(بچشون دختره)

پا یان
میدونم چرت بود ببخشید♥
دیدگاه ها (۰)

part 14ویو ات اماده شدم و نشستم روی تخت پدرو گفت تا وقتی نگف...

چی میشه لایک کنید رمانمو😭😭😭

لباس ات رمان رز پژمرده

یونا: بیاید جرئت حقیقت بازی کنیم ته: عالیه بیب ات: باش کوک:....

پارت۹ویو یونگی: دیشب ساعت دو و نیم رسیدیم خونه، الان ساعت پن...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۰#

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقتهدرخواستی☆p.3^ویو ات ^راه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط