part
part:1
عشق ابدی
امروز ساعت10صبح از خواب پاشدم و رفتن کارای لازمو انجام دادم(wc)
بعدش داشتم صبحونه میخوردم که یهو به گوشیم اس ام اس اومد رفتم نگاه کردم و دیدم نوشته:
سلام ات. امروز ساعت13به ادرس***بیا و باید عکاسی کنی از طرف کمپانی بیگ هیت
با خودم گفتم: خب چه بهتر دوباره اعضا رو میبینم و به جیمین هم حسایی داشتم
بعدش رفتم دوربینمو زدم داخل شارژ و رفتم دور گوشیم به این فکر افتادم که یان شانگی دوست داره بی تی اسو ببینه و تاحالا بی تی اسو ندیده بنظرم به یان شانگی خبر بدم و با خودم ببرمش. بعدش ساعت11غذا درست کردم ساعت12:15غذام اماده شد بعدش خوردم و اماده شدم. دوربینمو از شارژ برداشتم و سوار ماشینم شدم و رفتم دنبال یان شانگی داشتم میرفتم که یهو...
ببخشید که خیلی کم بود
شرایط رو میذارم چون پارت اوله آسون میگیرم
5لایک و1کامنت
عشق ابدی
امروز ساعت10صبح از خواب پاشدم و رفتن کارای لازمو انجام دادم(wc)
بعدش داشتم صبحونه میخوردم که یهو به گوشیم اس ام اس اومد رفتم نگاه کردم و دیدم نوشته:
سلام ات. امروز ساعت13به ادرس***بیا و باید عکاسی کنی از طرف کمپانی بیگ هیت
با خودم گفتم: خب چه بهتر دوباره اعضا رو میبینم و به جیمین هم حسایی داشتم
بعدش رفتم دوربینمو زدم داخل شارژ و رفتم دور گوشیم به این فکر افتادم که یان شانگی دوست داره بی تی اسو ببینه و تاحالا بی تی اسو ندیده بنظرم به یان شانگی خبر بدم و با خودم ببرمش. بعدش ساعت11غذا درست کردم ساعت12:15غذام اماده شد بعدش خوردم و اماده شدم. دوربینمو از شارژ برداشتم و سوار ماشینم شدم و رفتم دنبال یان شانگی داشتم میرفتم که یهو...
ببخشید که خیلی کم بود
شرایط رو میذارم چون پارت اوله آسون میگیرم
5لایک و1کامنت
- ۳.۶k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط