ببخشید که دیر گذاشتم

part:3
عشق ابدی
ات و بی تی اس ما از این به بعد بیشتر اینجا بیشتر عکاسی میکنیم
جیمین گفت: چه بهتر
پی دی نیم: از چه لحاظ
جیمین: هیچی فقط اینجا بهتره
پی دی نیم: اوکی
ات منظور جیمین رو فهمید و خنده ی ریزی زد
همه گفتن: چی شد که خندیدی ات؟
ات: هیچی فقط یاد یه خاطره ی خنده داری افتادم
جیمین: خب تعریف کن
ات تو ذهنش: وای من چه گهی خوردم پس باید یه خاطره خنده داری رو تعریف کنم
ات: یبار رفته بودم سینما بعد یکی با سر افتاد زمین
بقیه:خندیدن
ذهن ات: ولی خدایی خیلی بد افتاد
جیمین: ات
ات تو ذهنش: بسم الله الرحمن الرحیم
ات: بله
جیمین: یه لحظه دوربینتو بیار درست عکسرو ندیدم
ات: باشه
دوربینو برادشتم و در حالی که عکسارو داشتم نشون جیمین میدادم
جیمین خیلی اروم در گوشم گفت: برو دسشویی منم میام کارت دارم
منم سر تکون دادم بقیه مشغول حرف زدن بودن برای همین کسی متوجه نشد بعدش منم نشسته بودم داشتم با شانگی حرف میزدم که یهو یاد حرف جیمین افتادم
بعدش گفتم: ببخشید من باید برم دستشویی و رفتم منتظر جیمین بودم که5دقیقه بعد دیدم جیمین اومد و جیمین به من گفت.....
ببخشید که کم بود
شرایط نمیگم حمایت کنید