پارت 7

پارت 7
عشق در بیمارستان
محسن) آی من ریدم تو این زندگی.. شماااا چطونههه، هردوتاتون باهم مو نمیزندید ععععع نزاشتید بخابم

شهاب) ععع فش نده خاهرت اینجاس

شیرین) مگه چیزی میدونه این 😂
اگه نیای میرم به بابایی میگم هم مست میکنی هم سیگار میکشی...
محسن) اوم سیگار هیچی دیگه میدونه ولی اگه چیزی درمورد مست شدنم بگی دیگه هیچی برات نمیارم حتی شیر کاکاعو

شیرین) چشممممم داداش عزیزوووومممم

شهاب) 😂
شیرین از اتاق شهاب رد شد در اتاق شهاب باز بود
شیرین) عع این اتاق کیه اووو تم اتاق سیاهه اوف فک کنم مالک این اتاق افسردس و روانیه 😂😂
شـهاب) اتاق منه 😐😐
شیرین) ععع میگم افسرده ای؟؟؟
شهاب) نه چرا؟ پر انرژی سلامت خوبم
شیرین) چرا اتاقت سیاهه
شهاب) چون رنگ سیاه رو دوس دارم
شیرین) ععع نهه صورتی خیلی. بهتره
شهاب) بعععع صورتی چیه اوففف عنگی
شیرین) عععع تو نباید به رنگ مورد علاقم توهین کنی.... رنگ صورتی بهتر از رنگ سیاهه

اینجا شیرین بچه گامه حرف میزد و خیلی کیوت بود...

شهاب) نخیرم سیاااه بهتره صورتی چیه ععع

شیرین) من نمیخوم اصن من قهرم

شیرین مثل بچه ها روشو کرد اونور

شهاب) بااااشهه اصن هر دوتاشون خوشکلن خوبه؟ قهر نکن

شیرین مثل بچه ها روشو به شهاب کرد و یکم بهش نزدیک شد و گفت
شیرین)واقعااا بااشهه پس من دیگه قهر نیستم😊😃

یه لحظه شهاب داشت به چشماش نگا میمرد و قلبش تند تند میزد و یواش گف

شهاب) آ اره 😳😅❤️❤️

شیرین اینجا یکم به خودش اومد و گف
شیرین) آببخشید 😅😅

شهاب) مشکلی نیست 😅😅

شیرین محسن رو برد خونه برد

فردای اونروز محسن و شهاب بیرون بودن که شیرین با گریه به محسن زنگ زد وگفت..........



حمااایتت😅 پارت بعدی رو دیر میزارم چون اول حمایت بشه