بی قرار از درد دنیایم مرا دلدار نیست

بی قرار از درد دنیایم مرا دلدار نیست
یار بی دوز و کلک در چرخه پرگارنیست
عمرمی سوزد نباشد مرهمی بردرد من
غُصه برغُصه فلاکت زاده ای رایارنیست
زار میگریم که خاشاکست در دیوان من
خرمن سوزانده را دانه دگر خروار نیست
در حریم عشق میگفت این سخن پروانه ای
آتشت خاموش ما را جای دیگرکار نیست
چشم بسته در حریم سوختن گشتم روان
همچو رودی پر تلاطم برره دلدار نیست
بی وفائی رسم دنیا مهر گان از یاد رفت
فتنه و آشوب را در مکتب دادار نیست
ما که در این دار دنیا غم درو کردیم رفت
خواب و خوردن ازبرای مردم بیدارنیست
سیداین سجاده دنیا به اهلش وابنه
این دیار بی وفا را بر وفا تکرار نیست
دیدگاه ها (۷)

این قَدَر عشق تو را در سر ندارد هیچڪسدوستت دارم، ولے باور ند...

‍ رهایم کن، من این احساس مبهم را نمی خواهمکه دیگر زشت و زیبا...

گیسوانت زیر باران ، عطر گندم‌زار... فکرش را بکن!با تو آدم مس...

دنیاش را کنار کسی جا گذاشتهآن کس که پا به خلوت رویا گذاشته!د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط