این قدر عشق تو را در سر ندارد هیچس
این قَدَر عشق تو را در سر ندارد هیچڪس
دوستت دارم، ولے باور ندارد هیچڪس
بارها با یڪ نڪَاه سرد تو من مردهام
مثل تو، در چشم خود خنجر ندارد هیچڪس
غیر بادے ڪہ شبانہ مےوزد از ڪوچہ ات
عطر آغوش تو را دیڪَر ندارد هیچڪس
مانده فڪرم توے فردایے ڪہ در آن نیستے
قدر من افڪار زجرآور ندارد هیچڪس
دیدنے تر مےشوم تا بہ جنونم مےبرے
این چنین دیوانہ اے محشر ندارد هیچڪس
ڪاش مےشد چون تویے را دیڪَران هم داشتند!
بڪَذریم... اصلأ همان بهتر ندارد هیچڪس
دوستت دارم، ولے باور ندارد هیچڪس
بارها با یڪ نڪَاه سرد تو من مردهام
مثل تو، در چشم خود خنجر ندارد هیچڪس
غیر بادے ڪہ شبانہ مےوزد از ڪوچہ ات
عطر آغوش تو را دیڪَر ندارد هیچڪس
مانده فڪرم توے فردایے ڪہ در آن نیستے
قدر من افڪار زجرآور ندارد هیچڪس
دیدنے تر مےشوم تا بہ جنونم مےبرے
این چنین دیوانہ اے محشر ندارد هیچڪس
ڪاش مےشد چون تویے را دیڪَران هم داشتند!
بڪَذریم... اصلأ همان بهتر ندارد هیچڪس
- ۶.۰k
- ۱۲ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط