آبنبات تلخ
Part۱۴۷
الکس : خب نتونستم
سوبین : واقعا که هیچی رو بهم نمیگی(ناراحت*)
کوک : باشه نمیزاریم ناراحت شه
الکس : ممنون
مادام : بیایین قهوه
الکس : قربون دستات
مادام : پسرکم خب ته داشتی میگفتی شما آشتی کردین؟
ته : البته به لطف سوبین مام آشتی کردیم
مادام : خیلی خوبه که(خوشحال)
مادام : پس منم میرم با مامانت آشتی کنم ته
ته : او ال...بته(مادر ته و مادام بخاطر پسراشون باهم بحث شدیدی کردن )
مادام : و چرا نمیزارین سوبین اینجا بمونه؟
ته : آه خب نمیشه آخه این پسره الان فقط دوستپسرشه شوهرش که نی
الکس : خو بیام بگیرمش
کوک : نه
مادام ؛ عه چرا
کوک : عاه خب خب چون سوبین هنوز بچس براش زوده
مادام : آه راس میگی اصلا حواسم نبود ولی اونقدرام بچه نیست ۲۵ سالشه
ته : سوبین همیشه برا من بچس
مادام : درسته درسته(خنده).
سوبین : آممممم پس من برم یعنی؟
مادام : تو هرچقدر بخوای میمونی
سوبین : پس به نظرم بهتره برگردم
ته : مام دیگه میریم
کوک : عا عاره
مادام : صبر کنین منم میام
کوک : عه کجا
مادام : پیش دوستم دیگع
ته : یا ابلفض(تو دلش)
کوک : اوه باشه (نگران)
ویو عمارت...........
مادام : بریم تو دیگه (خوشحال)
ته : البته بفرما
مادام : صدا چیه؟
ته : صدای لارا نیست؟
مادام : لارا کیه
کوک : اینا باز دعواشون در اومده
لارا : گمشو گمشو گفتم نمیخوام ببینمت
الکس : خب نتونستم
سوبین : واقعا که هیچی رو بهم نمیگی(ناراحت*)
کوک : باشه نمیزاریم ناراحت شه
الکس : ممنون
مادام : بیایین قهوه
الکس : قربون دستات
مادام : پسرکم خب ته داشتی میگفتی شما آشتی کردین؟
ته : البته به لطف سوبین مام آشتی کردیم
مادام : خیلی خوبه که(خوشحال)
مادام : پس منم میرم با مامانت آشتی کنم ته
ته : او ال...بته(مادر ته و مادام بخاطر پسراشون باهم بحث شدیدی کردن )
مادام : و چرا نمیزارین سوبین اینجا بمونه؟
ته : آه خب نمیشه آخه این پسره الان فقط دوستپسرشه شوهرش که نی
الکس : خو بیام بگیرمش
کوک : نه
مادام ؛ عه چرا
کوک : عاه خب خب چون سوبین هنوز بچس براش زوده
مادام : آه راس میگی اصلا حواسم نبود ولی اونقدرام بچه نیست ۲۵ سالشه
ته : سوبین همیشه برا من بچس
مادام : درسته درسته(خنده).
سوبین : آممممم پس من برم یعنی؟
مادام : تو هرچقدر بخوای میمونی
سوبین : پس به نظرم بهتره برگردم
ته : مام دیگه میریم
کوک : عا عاره
مادام : صبر کنین منم میام
کوک : عه کجا
مادام : پیش دوستم دیگع
ته : یا ابلفض(تو دلش)
کوک : اوه باشه (نگران)
ویو عمارت...........
مادام : بریم تو دیگه (خوشحال)
ته : البته بفرما
مادام : صدا چیه؟
ته : صدای لارا نیست؟
مادام : لارا کیه
کوک : اینا باز دعواشون در اومده
لارا : گمشو گمشو گفتم نمیخوام ببینمت
- ۳.۸k
- ۰۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط