آبنبات تلخ
Part:164
مادرته : بعد اون روز که با الکس حرف زدیم من و مادام تصمیم گرفتیم بریم به یه جور مسافرت تا از وقت باقی مونده لذت ببریم
لارا : جدی؟
مادرته : هوم اخه اون عاشق مسافرته میخوام خوشحال باشه
هانی : خیلی خوبه کی میرین
مادام : شب
لارا : عه کی اومدین
مادام : دقیقا همون جایی که گفتی کی میرین
لارا : خوش اومدین
مادرته : وای دوست جونی چطوری
مادام : عالیم من وسایلمو جمع کردم تو ماشینه گفتم بیام اینجا اونجا حوصلم سر میره الکس نیست
لارا : پس هنوز نیومدن
مادام : هوم
مادرته : ول کن اونام میان
چند دقیقه بعد......
سوبین : بچه هااااا
لارا ؛ اومدی خشگلم
سوبین : هوم ماشین درست شد برگشتیم
کوک : کاریت که نکرد
سوبین : وا نه
ته : خوبی صدمه ندیدی؟
الکس : ناموسا منو چی فرز کردین
ته : ایش اینم که اینجاس
الکس : آخه دلم براتون تنگ بود
کوک : وای وای من از دلتنگی داشتم میمردم بابا
مادام : عاااا مشخصه همو خیلی دوس دارین پسرا
الکس : عه مامان اینجا چیکار میکنی
مادرته : میخوایم منو مامانت بریم مسافرت
الکس : عه خیلی خوبه کی میرین
سوبین : قطعا شب درسته؟
مادام : دقیقا
سوبین : هه دیدین به من میگن بتمن
مادرته : بعد اون روز که با الکس حرف زدیم من و مادام تصمیم گرفتیم بریم به یه جور مسافرت تا از وقت باقی مونده لذت ببریم
لارا : جدی؟
مادرته : هوم اخه اون عاشق مسافرته میخوام خوشحال باشه
هانی : خیلی خوبه کی میرین
مادام : شب
لارا : عه کی اومدین
مادام : دقیقا همون جایی که گفتی کی میرین
لارا : خوش اومدین
مادرته : وای دوست جونی چطوری
مادام : عالیم من وسایلمو جمع کردم تو ماشینه گفتم بیام اینجا اونجا حوصلم سر میره الکس نیست
لارا : پس هنوز نیومدن
مادام : هوم
مادرته : ول کن اونام میان
چند دقیقه بعد......
سوبین : بچه هااااا
لارا ؛ اومدی خشگلم
سوبین : هوم ماشین درست شد برگشتیم
کوک : کاریت که نکرد
سوبین : وا نه
ته : خوبی صدمه ندیدی؟
الکس : ناموسا منو چی فرز کردین
ته : ایش اینم که اینجاس
الکس : آخه دلم براتون تنگ بود
کوک : وای وای من از دلتنگی داشتم میمردم بابا
مادام : عاااا مشخصه همو خیلی دوس دارین پسرا
الکس : عه مامان اینجا چیکار میکنی
مادرته : میخوایم منو مامانت بریم مسافرت
الکس : عه خیلی خوبه کی میرین
سوبین : قطعا شب درسته؟
مادام : دقیقا
سوبین : هه دیدین به من میگن بتمن
- ۲.۱k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط