شوق دیدار تو را دارم که بیدارم هنوز

شوقِ دیدارِ تو را دارم که بیدارم هنوز ،
ماهِ من! هر شب تو را زیرِ نظر دارم هنوز...

زهره و بهرام و کیوان، شاهدم هستند که ،
خوشه ی پروین‌ سرِ راه تو می کارم هنوز...

حلقه ی دورِ زحل را پیشکش خواهم نمود ،
تا به گوش تو بخواند، عاشق و یارم هنوز...

گاه، پشتِ ابرهای تیره ، پنهان می شوی ،
کاش می دیدی که مثلِ ابر، می بارم هنوز...

کج خیالان ، بینِ ما دیوارِ کج افراشتند ،
تا ثریا رفته اما ، رویِ دیوارم هنوز...

زخمی ام از نیشِ خنجرهای بدخواه و حسود ،
مثلِ تو، من نیز از این قوم بیزارم هنوز...

تا سحر چیزی نمانده، نازنینم خوش بتاب ،
من به مهتابِ دل انگیزت، گرفتارم هنوز...
دیدگاه ها (۱۰)

امــشـب از خــوابِ خــوش گــریـزانـم ،کـه خیــالِ تــــو خـو...

وقتی سه تار چشم تو ماهور می زندجانا دلم برای خودم شور میزند ...

و آمدی که بریزی به هم جهانم رابه نا کجــا بکشـــی پای ناتوان...

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندوییشاید از آن ساعت طلسمم کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط