دوم راهنمایی که بودم

دوم راهنمایی که بودم،
صمیمی ترین دوستم یکهو زنگ دوم اخلاقش باهام فرق کرد! هرچی تلاش کردم بفهمم چیه مشکلش بهم نگفت که نگفت.. ما همیشه باهم برمیگشتیم خونه، اما اون روز اصلا اینطور نبود و من باز هم نمیفهمیدم دلیلش چی بود.
این قضیه دو روز ادامه داشت و من روز سوم به هر طریقی که شد باهاش وارد صحبت شدم.
بهم گفت: "تو صمیمی ترین دوست منی،
فقط میخواستم بدونم حتی اگه بی دلیل
باهات رابطم به هم بخوره رفتارت چجوریه.."
من اون موقع خیلی عصبی شدم که چرا این مسخره بازیارو در آورده و دلیلش برام اصلا جالب نبود.
تا امروز، تا این چند وقت که فهمیدم اون روز حق با اون بود..
وقتی توی دوستیت همه چی از هم میپاشه،
میبینی که آیا طرف خیلی ناراحته یا نه.
دنبال دلیل هست یا نه، سماجت میکنه تا همه چی مثل قبل شه و میخواد درستش کنه یا بدون اینکه درستش کنه میذاره میره؟
فهمیدم که "ارزش دوستیت با یک نفر گاهی بعد از زمان دوستیت با اون آدم مشخص میشه"


دیدگاه ها (۱)

کسی چه می‌داندسال ها بعدوقتی توموهای کنار شقیقه ات سفید شده ...

‌تعهد، یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر،و دیگری از گوشه ی دیگرش،...

گاهی وقتا انقدر گذشته،سخت بهمون میگذره ، که حاضریم برای آروم...

#پرستار که باشی شاید در رویای بچه ها غول سفید پوشی هستی که م...

پارت چهام گمشده ای شرق

شبی ک ولم کردی...اون شب بارون میبارید...یوری با قیافه ای شوک...

شوهر دو روزه پارت۶۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط