تعهد یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر

‌تعهد، یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر،
و دیگری از گوشه ی دیگرش،
مینشینَند به جمع کردن خاطرات یک نفره شان،
و شروع میکنند برای یک عمرِ باهم بودن؛
یعنی دو نفری که قرار است
هر چه دارند
تقسیم کنند برای سال ها زندگی،
"تعهد" یعنی که هر آدمی دلش
برای همیشه حق تپیدن برای یک نفر را دارد؛
که هر آدمی ضامنِ مشکلات یکی ست از جنس خودش،
که قرار است سال ها بعد
بنشینند به تعریف قصه ی دوست داشتنشان برای فرزندشان
و ضمانت را سرمشق زندگی دخترشان کنند؛
تعهد یعنی همین دو نفره های توی کوچه خیابانتان،
که هر روز را مشغولید به دوست داشتنِ هم،
یعنی رنگ بخشیدنتان به در و دیوارِ شهر،
یعنی همین که اینهمه خواستنی مشغولِ قدم زدن کنارِ همید؛
توی عصرِ آلودگی،
توی عصر دوست داشتن های بی تعهدِ ناپاک،
توی نسلی که علاقه های چند روزه نقلِ هر محفلی شده؛
توی بازارِ بُنجلِ خواستن های دست و پا شکسته،
دلخوشی یعنی دیدنِ تثبیتِ قولتان به هم؛
خندیدنتان کنارِ هم،
پایبند بودنتان به هم،
ضمانتِ دوست داشتن یعنی،
همین آرامِشی که میشود از دیدنتان گرفت و
زمین را پر کرد از دلگرمیِ از جنسِ واقعیتان!
دیدگاه ها (۱)

ده سال رو تموم کرده بودم که پدرم بهترین کادو رو واسم خرید،هم...

سازت رابا بهار کوک کنمرا با چشم‌هات...

کسی چه می‌داندسال ها بعدوقتی توموهای کنار شقیقه ات سفید شده ...

دوم راهنمایی که بودم،صمیمی ترین دوستم یکهو زنگ دوم اخلاقش با...

My lovely neighbor part : 1

پارت : ۲۵

3پارتی کوکی:وقتی روت حساسه و میدزدنت{پارت2}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط