دوستان داستانا جدد گذاشتم خوشحال مشم بهم سربزند ونظر

دوستان داستاناى جديدى گذاشتم خوشحال ميشم بهم سربزنيد ونظر بديد افتخار بديد و بگيد که داستان بذارم يا نه?
دیدگاه ها (۱۵)

دخترک وپسرهردوباهم خيلي خوب بودن اوناهرروزبه پارک ميرفتندوخو...

کنار خيابون ايستاده بود...تنها ، بدون چتر ،اشاره کرد مستقيم....

یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و...

با به اشتراک گذاشتن این داستان شاید بتوانید زندگی زناشویی خی...

مسابقه داستان نویسی خصوصی بین من و تعدادی از دوستان شروع شده...

"بالاخره... بعد از این همه وقت"دوستان عزیزم،میدونم که خیلی و...

پشیمونی..پارت. ۲۳ویو جناسویون بهم زنگ زد و گفت که چند نفر دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط