تو نیستی

تو نیستی
و این خود مرثیه ایست
به تلخی لبخندهایی
که بی تو
بر لبانم خشک می شوند
و به بلندای قد تمام درختان این شهر
که هنوز
بر تن شان خاطره می شوی
با نوک همان خنجرهایی
که پیوسته بر قلب من
تانگو می رقصند


‌‌‌#سیاوش_خاکسار
دیدگاه ها (۳)

صدایم کناعجاز من همین استنیلوفر را به مرداب می بخشمباران را ...

من ...روز خویش را ...با آفتاب ِ روی تو ...کز مشرق ِ خیال دمی...

عشقای من :-)

جوجوی منه :-)

بررسی شعر زیبای «ونگوک» از (تس) (بخش دوم) ................ ن...

## وانشات: خدای مرگ و گل خجالتی ### ۲. تماس اجباری زیر سایه‌...

نه خوب شده نه بد ولی نظر بدیدتک پارتیاسم: آخرین فنجان قهوه*ص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط