میپرسند فراموشت کردهام
میپرسند فراموشت کردهام؟
میگویم آری، مدتهاست.
پوزخندی حق به جانب میزنند و میروند. لابد نمیشناسند عشق را، یا که عاشق ندیدهاند.
فراموش کردنت با دستهایی که هر شب خیالت را لمس میکنند؟
با گوشهایی که تنها، زنگِ دلبرانههای تورا میشنوند؟
با چشم هایی که سایهی خیالت را دنبال میکنند؟
میپرسند فراموشت کردهام؟ میگویم مگر بودهای!
نمیفهمند منِ بی تو یعنی ناشنواییِ مطلق، تاریکیِ محض.
عاشق ندیدههای لعنتی، اصلاً گیرم همهچیز و همهکس را، حتی خودم را هم فراموش کنم، کافیست باران ببارد، با تولد اولین قطرهاش من در او حل خواهم شد.
#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉★
میگویم آری، مدتهاست.
پوزخندی حق به جانب میزنند و میروند. لابد نمیشناسند عشق را، یا که عاشق ندیدهاند.
فراموش کردنت با دستهایی که هر شب خیالت را لمس میکنند؟
با گوشهایی که تنها، زنگِ دلبرانههای تورا میشنوند؟
با چشم هایی که سایهی خیالت را دنبال میکنند؟
میپرسند فراموشت کردهام؟ میگویم مگر بودهای!
نمیفهمند منِ بی تو یعنی ناشنواییِ مطلق، تاریکیِ محض.
عاشق ندیدههای لعنتی، اصلاً گیرم همهچیز و همهکس را، حتی خودم را هم فراموش کنم، کافیست باران ببارد، با تولد اولین قطرهاش من در او حل خواهم شد.
#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉★
- ۱۴.۱k
- ۲۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط