🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ³

که....
صدای باز شدن در اومد.....
و.......

#امیر
گفت:(( خوش اومدی پرنسس!


گفت:(( امیر؟!

#امیر
گفت:(( فکر نمیکردم اینقدر معروف باشمـ که منو یادت باشه!


گفت:(( هه فکر کردی آلزایمر که ندارم هنوز یادم نرفته تو با پدرم همدستی کردی تا مادرم بمیره...
ولی کور خوندی هیچ غلطی نمیتونی بکنی!!!


🎇دوستان من قضیه عشق و عاشقی رو تغییر دادم الآن داستان اینه که امیر با پدر ا.ت همکاری کرده تا مادر ا.ت بمیره...🎇

#امیر
گفت:(( دوباره زبون دو متری ت فعال شد.....
رفت سمت ا.ت و چسبوندش به دیوار لبشو گذاشت رو لب ا.ت خواست دکمه های لباس ا.ت رو باز کنه که.....

🎇فقط به خاطر پری اینجوریش کردمـ🎇


#پدر_ا.ت_
گفت:(( کافیه امیر.....

#امیر
از ا.ت جدا شد...
و گفت:(( باشه!

#پدر_ا.ت_
گفت:(( مگه من بهت نگفتم ساعت ۶ صبح یه سال باید رپ رو کنار بزاری!!؟


گفت:(( من هر کاری دلم بخواد میکنمـ!
به تو یا امیر و یا هیچ الاغ دیگه ای ربط نداره!

#پدر_ا.ت_
گفت:(( میبینم پرو تر شدی!


گفت:(( اختیار دارین به پایِ عوضی بودن و آشغال بودن شما نمیرسمـ!

#پدر_ا.ت_
گفت:(( نزار بدمت دستشون تا جون داری بزنتت!


گفت:(( بکشی م هم من عوض نمیشمـ!

#پدر_ا.ت_
اشاره ای به اون آدما داد و اون آدما اومدن سمت و گفتن:(( بهتره ناله کنی تا ارباب لذت ببرن!


گفت:(( به موقع ش تقاص کار الآنت رو با جونت پس میدی.....
ناله هم نمیکنمـ......

آدما تا میتونستن ا.ت رو زدن ولی ا.ت اصلا ناله نکرد.....

بعد از ۱ ساعت.......


#امیر
گفت:(( کافیه!

آدما از ا.ت دور شدن که......


🎇اینم پارتـ³🎇
دیدگاه ها (۱)

🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ⁴

🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ⁵

🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ²

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط