🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ²

که......
یکی با چوب از پشت سَر زد تو سَرِ ا.ت.....
ا.ت بیهوش شد.......

اون آدما بدون هیچ سر و صدایی بردنش.....

#سلنا
گفت:(( اِی خدا این دوست منم یه بار شد زود بیاد برم بینم کجا گیر کرده!
رفت تو اتاقش نبود.....
همه جا رو گشت......

رفت پیش رئیس.....

#سلنا
گفت:(( ا.ت ا.ت گمشده.....
همه جا رو گشتم نبود...
کنسرت چی میشه؟!

#رئیس
گفت:(( پیداش میکنیم!
کنسرت کَنسِلـــِه!


و رفتن دنبال ا.ت.........


کم کم چشم هاشو باز کرد و گفت:(( من کجام؟!
شما ها کی هستین؟!
چرا منو آوردین اینجا؟!
من کنسرت دارمـ!

#بادیگار
گفت:(( ارباب ما بِهِمون دستور دادن که تو رو بیاریم اینجا!!!!
هر وقت خودشون بیان میفهمی!

که......
صدای باز شدن در اومد!!!!!
و.......

🎇اینم پارتـ²🎇
دیدگاه ها (۱)

🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ³

🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ⁴

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

love Between the Tides³³تهیونگ: کی بود؟ دوهی: گفتم که ا/ت ته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط