داشتم فکر میکردم یه آدم چقدر میتونه بد باشه و بدون هیچ دل

داشتم فکر میکردم یه آدم چقدر میتونه بد باشه و بدون هیچ دلیلی دل بقیه رو با کارا و حرفاش بشکونه ، تا اینکه با خودم آشنا شدم و بهش یاد دادم چجوری دربرابر این آدما بایسته و بهشون بفهمونه خوب بودن و مهربونی همیشه چیز بدی نیست‌.

_خودم نوشت
دیدگاه ها (۳)

ادما جوری شدن که انگار هر کی بیشتر بد باشه و اخلاقا و رفتارا...

رک بگویم! از همه رنجیده ام!از غریب و آشنا ترسیده امبا مرام و...

بی اعصابیامو جمع میکنم بالا میارم رو صورتتون.

چطوری از من خوشت میاد؟ مشکلت چیه؟ من حتی خودمم از خودم خوشم ...

my psyche

رمان{ برادر ناتنی }پارت ۳

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط