پارت 2=
پارت 2=
ویو نویسنده:
با ورود انها سرپرست ها همه بچه ها رو به اتاق هاشون راهنمایی کردن بجز اون پسر مو مشکی کلارا که خیلی کنجکاو شده بود که اونها کی هستن پشت یک درخت مخفی شد
•این همون پسره؟
*دامبلدور گفت به دنبال فرد بر...
صدای شکستن چوب در فضا پیچید
•کی اونجاست؟
کلارا از پشت درخت به بیرون اومد
ویو کلارا:
+منم
•یه ماگل؟ باید حافظه شو پاک کنیم
یک ورد خوند نوری به سمتم اومد ولی ناپدید شد
•چی؟ اون...
*درسته
بعدش احساس سرگیجه کردم و افتادم روی زمین چشم هام رو که باز کردم توی اتاقی با تم قهوه ای بودم
*پس بیدار شدی
+تو کی هستی؟
اشاره کرد به لباس های روی میز
*اونها رو بپوش و بیا پایین باید بریم
+ک...
در با صدای نصبتا بلندی بسته شد
از رو تخت بلند شدم و به سمت لباس ها راه افتادم لباس هایی که به سلیقم میخورد انتخاب کرده
بود اونها رو پوشیدم و رفتم...
ویو نویسنده:
با ورود انها سرپرست ها همه بچه ها رو به اتاق هاشون راهنمایی کردن بجز اون پسر مو مشکی کلارا که خیلی کنجکاو شده بود که اونها کی هستن پشت یک درخت مخفی شد
•این همون پسره؟
*دامبلدور گفت به دنبال فرد بر...
صدای شکستن چوب در فضا پیچید
•کی اونجاست؟
کلارا از پشت درخت به بیرون اومد
ویو کلارا:
+منم
•یه ماگل؟ باید حافظه شو پاک کنیم
یک ورد خوند نوری به سمتم اومد ولی ناپدید شد
•چی؟ اون...
*درسته
بعدش احساس سرگیجه کردم و افتادم روی زمین چشم هام رو که باز کردم توی اتاقی با تم قهوه ای بودم
*پس بیدار شدی
+تو کی هستی؟
اشاره کرد به لباس های روی میز
*اونها رو بپوش و بیا پایین باید بریم
+ک...
در با صدای نصبتا بلندی بسته شد
از رو تخت بلند شدم و به سمت لباس ها راه افتادم لباس هایی که به سلیقم میخورد انتخاب کرده
بود اونها رو پوشیدم و رفتم...
۴.۰k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.