مثلث عشقی♡∆
من: ☆
★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★
ایزانا: ران معلومه چه زری داری میزنی؟!؟!؟
ران: حقیقته، اون موقع که داشتین حرف میزدین فرار کرده
سنجو: حدس میزدم
مایکی: کوکونوی، بلندشو رد گوشیشو بگیر
کوکونوی: چشم
*☆: میریم پیش سوزو*
سوزو زنگ زد به پلیس
پلیس: اداره ی پلیس بفرمایید
سوزو: هق... میخواستم مقرر بونتن رو بهتون بگم
پلیس: شما حالتون خوبه خانوم؟؟ بله بگید سرتا پا گوشم
سوزو: یه عمارت بعد از جنگل مویاتوکو، رمز در اینه: اژدهایی در آسمان شب
پلیس: دریافت شد
*سوزو قطع کرد و سیمکارتش رو در آورد و شکست و دور انداخت و تا میتونست دوید تا به شهر رسید و سریع سوار تاکسی شد*
سوزو: لطفا برید فرودگاه تایکوچی
راننده: بله خانم
*و ماشینش رو روشن کرد و رانندگی کرد تا فرودگاه*
*عمارت بونتن*
کوکونوی: چرا نمیتونم ردش رو بزنم؟
تاکئومی: احتمال داره سیمکارش رو شکسته باشه
کوکونوی: بعید نیست
*یهو ریندو هجوم اورد داخل*
ریندو: پلیسا... داخل حیاط عمارتن
مایکی: لعنتی همین عوضیا رو کم داشتیم، همه ی افراد رو از عمارت خارج کنین، سریعتر
*مکان:فرودگاه تایکوچی، سوزو*
سوزو: لطفا، خواهش میکنم من سریعترین بلیط رو به ایتالیا میخوام
زن: ببخشید خانوم، آخر وقته
سوزو: شما نمیدونید، جونم در خطره
زن: لطفا پاسپورتتون رو ببینم
سوزو: خیلی ممنونم
زن: شما تحت تعقیب اید؟
*سوزو ترسید*
سوزو: نـ_نه
زن: نگهبانا!
سوزو: خدای من کمکم کن
*یهو یه پلیس از راه میرسه*
ولش کنین
سوزو: هاته؟؟
نگهبانا خم شدند: بله، سروان
هاته: بذارید بره، از الان تحت تعقیب بودنش تکذیبه
زن: بله حتما، اینم بلیطتون خانم
سوزو: ممنونم
*و پولشو پرداخت کرد*
سوزو: ممنونم
*سوزو سریع رفت سوار هواپیما شد و راهی ایتالیا شد*
*☆: بونتن*
مایکی: لعنتی، یعنی کی بهشون رمز درو گفته
تایجو: ممکنه سوزو؟
مایکی: لعنتی...
ایزانا: توی اون عمارت آدرس تمام مقرر هامون هست، باید از ژاپن خارج بشیم
ران: میتونیم بریم ایتالیا، پیش اون مرد، اسمش چی بود؟آها والریو
ران: اره، هرچی نباشه اون بزرگترین مافیای ایتالیاس، رابطمونم که باهاش خوبه
مایکی: ایده ی بدی هم نیست، با هواپیمای شخصی میریم، یکی زنگ بزنه به خلبان بگه اماده باشه
سانزو: باشه
*☆:خب میریم پیش سوزو*
سوزو: خب سیمکارت جدیدم رو انداختم
*و شماره ای رو گرفت*
سوزو: الو؟
یه پیرمرد: الو؟ بفرمایید
سوزو: بابابزرگ، منم سوزو
پیرمرد: اوه، خوبی عزیزم؟ کی شمارتو تغییر دادی
سوزو: همه چیزو برات توضیح میدم، فقط به مامان و بابام نگو باشه؟ فقط مامانبزرگ و خودت بدونید، لطفا، من برای یه مدت میخوام بیام ایتالیا
پیرمرد:...
★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★•☆•★
لیلی: بلاخره یه چیز به ذهنم رسید که ادامش بدم💃🏻
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.