آواره ام
آواره ام
آواره یک درد بزرگ
که در خنده هایم هزاران، هزار راز غریب
به امانت سپرده ام
رازی که زنان سیَاه پوش ،
به سوگ آن نشسته اند
درد می کشم
آه سر می دهم
در خفای خود اشک میریزم
آرام جان من
سپُرده دل
به پروانه ای که عمر نمی کند
من از دور می بینم
که عمر پروانه اش کم است
او دل سپرده و من بی قرار می میرم
من از درون ویرانه ای بیش نیستم
من غریب می خندم
من آواره ی یک درد عظیم هستم
#پریناز_ارشد
آواره یک درد بزرگ
که در خنده هایم هزاران، هزار راز غریب
به امانت سپرده ام
رازی که زنان سیَاه پوش ،
به سوگ آن نشسته اند
درد می کشم
آه سر می دهم
در خفای خود اشک میریزم
آرام جان من
سپُرده دل
به پروانه ای که عمر نمی کند
من از دور می بینم
که عمر پروانه اش کم است
او دل سپرده و من بی قرار می میرم
من از درون ویرانه ای بیش نیستم
من غریب می خندم
من آواره ی یک درد عظیم هستم
#پریناز_ارشد
۲۰۱
۱۴ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.