fake kook
fake kook
part*53
کوک: ا.ت بریم دیگه
ا.ت: باشه فردا میبینیمت مینهو
مینهو: منم همینطور
ا.ت: خدانگهدار
مینهو: خدانگهدار
فردا
از دید ا.ت
ا.ت: این لباسم خوبه
کوک: اره خوشگله
ا.ت: باورم نمیشه مینهو دوس دختر داره
کوک: 😅
ا.ت: بریم
کوک: اره
ا.ت: من میرم تو ماشین توهم بیا
کوک: باشه
رفتم پایین
م: باز کجا
ا.ت: میخوام برم بیرون
پ: چیکار بهش داری ا.ت برو
ا.ت: مرسی عمو جان
نشسته بودیم
مینهو: سلام
ا.ت: نیاوردیش
مینهو: خودش میاد
ده دقیقه بعد
مینهو: اومد
ا.ت: کجا ببینم
مینهو: بیا عزیزم خوش اومدی
از دید مینهو
همه بهم زل زده بودن
مینهو: چیزی شده
ا.ت: اونی
انا: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: تو دوست دختر مینهویی
مینهو: گفتم که
کوک: انا
مینهو: میشناسیدش
کوک: اره
مینهو: واقعا؟
کوک: خواهر ا.تس
مینهو: چی؟ انا تو خواهر ا.تیی
انا: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: بهتره من بگم تو اینجا چیکار میکنی
انا: من اول پرسیدم
ا.ت: بعد من پرسیدم
انا: من ازت بزرگترم
ا.ت: مگه مهمه
کوک: ا.ت
ا.ت: خفه شو
کوک😢
مینهو: بسه دیگه
انا: مینهو تا با ا.ت چه رابطه ای داری
مینهو: دوستمه
ا.ت: جونگکوک تو با انا چه رابطه ای داری
کوک: عزیزم تو که خودت میدونی خواهرته
ا.ت: اره میدونم
کوک: چرا عصبانی هستید یه لحظه صبر کنید
گارسون: چی سفارش میدید
ا.ت: کوفت
انا: زهرمار
گارسون: ها
کوک: یه چند دقیقه دیگه بیاید
گارسون: همم باشه
مینهو: چیزی نشده انا عزیزم چرا عصبانی ا.ت خواهرته خب چیزی نشده که
انا: ا.ت
ا.ت: جانم
انا: ببخشید سرت داد زدم
ا.ت: منم همینطور
مینهو: افرین
ا.ت: کوک عزیزم
کوک: جانم
ا.ت: ببخشید بهت بی احترامی کردم
کوک: نه چیزی نشده عزیزم تو خوبی الان
ا.ت: اره خوبم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*53
کوک: ا.ت بریم دیگه
ا.ت: باشه فردا میبینیمت مینهو
مینهو: منم همینطور
ا.ت: خدانگهدار
مینهو: خدانگهدار
فردا
از دید ا.ت
ا.ت: این لباسم خوبه
کوک: اره خوشگله
ا.ت: باورم نمیشه مینهو دوس دختر داره
کوک: 😅
ا.ت: بریم
کوک: اره
ا.ت: من میرم تو ماشین توهم بیا
کوک: باشه
رفتم پایین
م: باز کجا
ا.ت: میخوام برم بیرون
پ: چیکار بهش داری ا.ت برو
ا.ت: مرسی عمو جان
نشسته بودیم
مینهو: سلام
ا.ت: نیاوردیش
مینهو: خودش میاد
ده دقیقه بعد
مینهو: اومد
ا.ت: کجا ببینم
مینهو: بیا عزیزم خوش اومدی
از دید مینهو
همه بهم زل زده بودن
مینهو: چیزی شده
ا.ت: اونی
انا: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: تو دوست دختر مینهویی
مینهو: گفتم که
کوک: انا
مینهو: میشناسیدش
کوک: اره
مینهو: واقعا؟
کوک: خواهر ا.تس
مینهو: چی؟ انا تو خواهر ا.تیی
انا: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: بهتره من بگم تو اینجا چیکار میکنی
انا: من اول پرسیدم
ا.ت: بعد من پرسیدم
انا: من ازت بزرگترم
ا.ت: مگه مهمه
کوک: ا.ت
ا.ت: خفه شو
کوک😢
مینهو: بسه دیگه
انا: مینهو تا با ا.ت چه رابطه ای داری
مینهو: دوستمه
ا.ت: جونگکوک تو با انا چه رابطه ای داری
کوک: عزیزم تو که خودت میدونی خواهرته
ا.ت: اره میدونم
کوک: چرا عصبانی هستید یه لحظه صبر کنید
گارسون: چی سفارش میدید
ا.ت: کوفت
انا: زهرمار
گارسون: ها
کوک: یه چند دقیقه دیگه بیاید
گارسون: همم باشه
مینهو: چیزی نشده انا عزیزم چرا عصبانی ا.ت خواهرته خب چیزی نشده که
انا: ا.ت
ا.ت: جانم
انا: ببخشید سرت داد زدم
ا.ت: منم همینطور
مینهو: افرین
ا.ت: کوک عزیزم
کوک: جانم
ا.ت: ببخشید بهت بی احترامی کردم
کوک: نه چیزی نشده عزیزم تو خوبی الان
ا.ت: اره خوبم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.