دست ها بالا بود

دست ها بالا بود

هرکس سهم خودش را طلبید

سهم هر کس که رسید

داغ تر از دل ما بود!

نوبت من که رسید

سهم من یخ زده بود!

سهم من چیست مگر؟!

یک پاسخ!

پاسخ یک حسرت

سهم من کوچک بود

قد انگشتانم

عمق ان وسعت داشت

وسعتی تا ته دلتنگی ها

شاید از وسعت ان بود که بی پاسخ ماند
دیدگاه ها (۲)

ایــטּ روزهـــا در خـودمــبه دنـبـالِ یــک کــلیک راســتــ م...

ســـیگارش را مــی گــذارد زیــر لبــش و مـــی گــوید:آتـــیش...

تمام ترسم از اين استيک شب هم که بخواهي به خوابم بيايي ”من” ب...

نمی دانم چه رابطه ایست.....؟بین نبودنت با رنگها.......؟دلتنگ...

ادامه پارت 93بعد از این حرف کمی ازش فاصله گرفت اما با حلقه ش...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط