تک پارتی
تک پارتی
Ⓕⓡⓘⓝⓓⓢ
هیسو«سلام من هیسو ام.....دانشجو رشته هنر....خب راستش خیلی وقته رو دوستم جیمین کراشم.....اونم باهام همکلاسیه.......خیلی وقت ها میخواستم بهش اعتراف کنم ولی میترسیدم ردم کنه.......با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم.......بلند شدم رفتم WCو بعد رفتم صبحونه آماده کردم......رفتم اتاقم و لباسام رو عوض کردم....یه آرایش ملایم کردم و موهامم باز گذاشتم.....کیفم رو برداشتم و رفتم ایستاه اتوبوس.....مثل همیشه جیمین اونجا بود......دویدم سمتش....«سلام جیمینا
جیمین«سلام خوبی
هیسو«خوبم.....خواستم حرف دیگه ای بزنم که اوتوبوس رسید.....سوار شدیم و رفتیم عقب نشستیم......چند مینی میشد که راه افتاده بودیم.......«راستی جیمینا پروژت رو تموم کردی
جیمین«وای نه یادم رفت جاش گذاشتم خونه
هیسو«اشکال نداره یکاریش میکنیم باشه غصه نخور
(سر کلاس)
استاد لی«پارک جیمین نوبت توعه که پروژه رو بیاری
هیسو«جیمین بلند شد که حرف بزنه که منم بلند شدم و گفتم....«استاد من اشتباهی دستم خورد و خب راستش پروژش رو خراب کردم
استاد لی«پس که اینطور ۲نمره منفی میخوری جانگ هیسو
هیسو«سرم رو پایین انداختم و نشستم سر جام
جیمین«هی چرا اینکارو کردی
هیسو«دوست نداشتم نمره کم بشه آخه تو خیلی زحمت کشیدی تا به اینجا برسی
جیمین«ولی.....
هیسو«اشکال نداره فقط ۲نمره بود*لبخند
(بعد کلاس ها)
هیسو«منو جیمین داشتیم وسایلمون رو جمع میکردیم....یهو به سرم زد دعوتش کنم رستوران و شب بهش بگم......چه الان ردم کنه چه بعدا چه فرقی داره....دلمو به دریا زدم و رفتم پیشش«جیمینا
جیمین«بله
هیسو«ساعت ۸وقت داری بريم رستوران
جیمین«آره چطور
هیسو«هیچی همینطوری
(ساعت۶)
هیسو«رفتم حموم و زود اومدم موهامو خشک کردم .....یه آرایش ساده کردم و لباسام رو پوشیدم و یه تاکسی گرفتم و راه افتادم سمت رستورانی که با جیمین قرار گذاشته بودم.......سر یکی از میزا نشستم.....زیاد طول نکشید که جیمینم اومد.....
جیمین«سلام
هیسو«سلام بشین
(چند مین بعد)
جیمین«خب چرا گفتی بیام
هیسو«راستش.....ام راستش.....من دوست دارم...میدونم شابد حسی بهم نداشته باشی بهت حق میدم حتی اگه منو به عنوان دوستم نپذیری*تند تند پشت سر هم
جیمین«خیلی راستش من......
هیسو«میدونستم....میدونستم دوسم نداره کیفم رو برداشتم و سریع اومدم بیرون و رفتم خونم
Ⓕⓡⓘⓝⓓⓢ
هیسو«سلام من هیسو ام.....دانشجو رشته هنر....خب راستش خیلی وقته رو دوستم جیمین کراشم.....اونم باهام همکلاسیه.......خیلی وقت ها میخواستم بهش اعتراف کنم ولی میترسیدم ردم کنه.......با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم.......بلند شدم رفتم WCو بعد رفتم صبحونه آماده کردم......رفتم اتاقم و لباسام رو عوض کردم....یه آرایش ملایم کردم و موهامم باز گذاشتم.....کیفم رو برداشتم و رفتم ایستاه اتوبوس.....مثل همیشه جیمین اونجا بود......دویدم سمتش....«سلام جیمینا
جیمین«سلام خوبی
هیسو«خوبم.....خواستم حرف دیگه ای بزنم که اوتوبوس رسید.....سوار شدیم و رفتیم عقب نشستیم......چند مینی میشد که راه افتاده بودیم.......«راستی جیمینا پروژت رو تموم کردی
جیمین«وای نه یادم رفت جاش گذاشتم خونه
هیسو«اشکال نداره یکاریش میکنیم باشه غصه نخور
(سر کلاس)
استاد لی«پارک جیمین نوبت توعه که پروژه رو بیاری
هیسو«جیمین بلند شد که حرف بزنه که منم بلند شدم و گفتم....«استاد من اشتباهی دستم خورد و خب راستش پروژش رو خراب کردم
استاد لی«پس که اینطور ۲نمره منفی میخوری جانگ هیسو
هیسو«سرم رو پایین انداختم و نشستم سر جام
جیمین«هی چرا اینکارو کردی
هیسو«دوست نداشتم نمره کم بشه آخه تو خیلی زحمت کشیدی تا به اینجا برسی
جیمین«ولی.....
هیسو«اشکال نداره فقط ۲نمره بود*لبخند
(بعد کلاس ها)
هیسو«منو جیمین داشتیم وسایلمون رو جمع میکردیم....یهو به سرم زد دعوتش کنم رستوران و شب بهش بگم......چه الان ردم کنه چه بعدا چه فرقی داره....دلمو به دریا زدم و رفتم پیشش«جیمینا
جیمین«بله
هیسو«ساعت ۸وقت داری بريم رستوران
جیمین«آره چطور
هیسو«هیچی همینطوری
(ساعت۶)
هیسو«رفتم حموم و زود اومدم موهامو خشک کردم .....یه آرایش ساده کردم و لباسام رو پوشیدم و یه تاکسی گرفتم و راه افتادم سمت رستورانی که با جیمین قرار گذاشته بودم.......سر یکی از میزا نشستم.....زیاد طول نکشید که جیمینم اومد.....
جیمین«سلام
هیسو«سلام بشین
(چند مین بعد)
جیمین«خب چرا گفتی بیام
هیسو«راستش.....ام راستش.....من دوست دارم...میدونم شابد حسی بهم نداشته باشی بهت حق میدم حتی اگه منو به عنوان دوستم نپذیری*تند تند پشت سر هم
جیمین«خیلی راستش من......
هیسو«میدونستم....میدونستم دوسم نداره کیفم رو برداشتم و سریع اومدم بیرون و رفتم خونم
۱۰۹.۵k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.