جنگلی را به آتش می کشم

‌‌‌
جنگلی را به آتش می کشم
وقتی بی اراده نفس هام
به لبانت آغشته می شود
و دریای بُغضم
- بی تابانه -
خود را در حجم یک فنجان قهوه
جا می کند
تلخ اما صمیمی تر از لبخندی
که حالا بعد از سالهای سیاه
دهانم را به قند و ستاره
آذین می بندد

جنگلی را به آتش می کشم
با فندکی که در دست های توست
و سیگارم را می گیراند
مبادا دست هایم
لحظه ای حتا
دست هایت را رها کنند


#سیاوش_خاکسار
‌‌‌
‌‌‌
دیدگاه ها (۵)

.گاهیکسی‌که از دور شبیه نقطه‌ای‌ستخواب ایستگاه‌های متروک را ...

دلتنگ که می شویهرکاری از دستِ بی چاره ات بر می آیدمثلاگوشی ر...

واییییی تیپشووووو ...نفسه ه ه ه ه ه ...جیگره ه ه ه ه ه ...بو...

بچوکا دوستمون تازه وارده دنبال کنین لدفا :-)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط