𝕡𝕒𝕣𝕥³⁷
𝕡𝕒𝕣𝕥³⁷
_ببین حوصله دعوا ندارم!دهنتو باز کن!
این لقمه رو ک خوردم لبخندی از رضایت زر ک قلبمو اکلیلی کرد!
_آفرین بیبی
اومد لقمه بعدی رو بگیره ک تلفنش زنگ خورد
_بلهه
&ددی من...
که ته بلند شد و رفت توی اتاق تا باهاش حرف بزنه!
دلشوره تمام وجودم رو گرفته بود! یعنی اون کی بود؟ هقق یعنی درست شنیدم؟
بعد از اون مکالمه کتشو برداشت اومد سمتم و گفت
_برگشتم این ظرف باید خالی باشه! به آجوما هم گفتم مواظبت باشه! هرچی خواستی بخوری ب آجوما میگی فهمیدی!
و رفت
خواستم دنبالش برم اما در قفل بود
+کلید در کجاست؟
آجوما=آقا وقتی میرن در رو میبندن و حتی کلید رو به منم ندادن!!
+چقدر بی فکره نمیگه یهویی حالمون بد بشه؟
برگشتم و روی مبل نشستم
آجوما=غذا تونو نمیخورین؟
+من دیگ هیچی نمیخوام!
آجوما= ولی آقا...
+آقا هیچ غلطی نمیتونه بکنه!
اینطوری نمیشه ادامه داد! من نمیتونم پدر بچم رو اون آدم خیانت کار بزارم !
باید چیکار میکردم؟ چطوری جلوی بچه رو بگیرم؟
بعد کلی فکر کردن یاد قرصی افتادم ک توی کیف دانشگاهم نگه داشته بودم!(قرص ضد بارداری)
سریع رفتم سر کمد و کلش رو ریختم ببرون و گشتم تا بالاخره پیداش کردم!
درسته شاید فاصد شده باشه اما هنوز تاریخ داره!
بوخورم؟؟ اگ با این کار ب بدنم آسیب بزنم؟ اگ ته بفهمه؟ اگ مشکل پیدا کنم؟ اگ آبروی ته بره؟
دلشوره گرفتم! چیکار کنم؟
بالاخره انتخابمو کردم و اون قرص رو خوردم!
راحت شدم! دیگه قرار نیست بچم اذیت بشه!
بعد کمد رو آروم مثل روز اول چیدم!
بعد رفتم پایین و تلوزیون دیدم اما فکر و خیال کاری ک کردم و اون دختره دست از سرم بر نمیداشت!
همونطوری توی فکر بودم ک...
_مگ نگفتم بشقاب باید خالی باشه؟
برگشتم بهش نگاه کردم و لبخندی زدم
+چ زود برگشتین! ما گفتیم احتمالا حالا حالاها کار دارین!(تمسخر)
_ببند دهنتو دختره ی...
+من؟ من هرزم؟(باداد) مثل اینکه معنی هرزه رو اشتباه به عرضت رسوندن! هرزه تویی نع من!
اومد بزنه تو گوشم ک دستشو رو هوا جمع کرد!
_برو سر میز تا بیام!
ببخشید دیر کذاشتممم
شَِرَِاَِیَِطَِ
لایک ۳۸
کامنت ۵۶
اگر مے خواے پارت بعـב رو بخونے لایک کن بیب🍷🫀
_ببین حوصله دعوا ندارم!دهنتو باز کن!
این لقمه رو ک خوردم لبخندی از رضایت زر ک قلبمو اکلیلی کرد!
_آفرین بیبی
اومد لقمه بعدی رو بگیره ک تلفنش زنگ خورد
_بلهه
&ددی من...
که ته بلند شد و رفت توی اتاق تا باهاش حرف بزنه!
دلشوره تمام وجودم رو گرفته بود! یعنی اون کی بود؟ هقق یعنی درست شنیدم؟
بعد از اون مکالمه کتشو برداشت اومد سمتم و گفت
_برگشتم این ظرف باید خالی باشه! به آجوما هم گفتم مواظبت باشه! هرچی خواستی بخوری ب آجوما میگی فهمیدی!
و رفت
خواستم دنبالش برم اما در قفل بود
+کلید در کجاست؟
آجوما=آقا وقتی میرن در رو میبندن و حتی کلید رو به منم ندادن!!
+چقدر بی فکره نمیگه یهویی حالمون بد بشه؟
برگشتم و روی مبل نشستم
آجوما=غذا تونو نمیخورین؟
+من دیگ هیچی نمیخوام!
آجوما= ولی آقا...
+آقا هیچ غلطی نمیتونه بکنه!
اینطوری نمیشه ادامه داد! من نمیتونم پدر بچم رو اون آدم خیانت کار بزارم !
باید چیکار میکردم؟ چطوری جلوی بچه رو بگیرم؟
بعد کلی فکر کردن یاد قرصی افتادم ک توی کیف دانشگاهم نگه داشته بودم!(قرص ضد بارداری)
سریع رفتم سر کمد و کلش رو ریختم ببرون و گشتم تا بالاخره پیداش کردم!
درسته شاید فاصد شده باشه اما هنوز تاریخ داره!
بوخورم؟؟ اگ با این کار ب بدنم آسیب بزنم؟ اگ ته بفهمه؟ اگ مشکل پیدا کنم؟ اگ آبروی ته بره؟
دلشوره گرفتم! چیکار کنم؟
بالاخره انتخابمو کردم و اون قرص رو خوردم!
راحت شدم! دیگه قرار نیست بچم اذیت بشه!
بعد کمد رو آروم مثل روز اول چیدم!
بعد رفتم پایین و تلوزیون دیدم اما فکر و خیال کاری ک کردم و اون دختره دست از سرم بر نمیداشت!
همونطوری توی فکر بودم ک...
_مگ نگفتم بشقاب باید خالی باشه؟
برگشتم بهش نگاه کردم و لبخندی زدم
+چ زود برگشتین! ما گفتیم احتمالا حالا حالاها کار دارین!(تمسخر)
_ببند دهنتو دختره ی...
+من؟ من هرزم؟(باداد) مثل اینکه معنی هرزه رو اشتباه به عرضت رسوندن! هرزه تویی نع من!
اومد بزنه تو گوشم ک دستشو رو هوا جمع کرد!
_برو سر میز تا بیام!
ببخشید دیر کذاشتممم
شَِرَِاَِیَِطَِ
لایک ۳۸
کامنت ۵۶
اگر مے خواے پارت بعـב رو بخونے لایک کن بیب🍷🫀
۱۹.۳k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.