خاکستر عشق پارت ۲۰
خاکستر عشق پارت ۲۰
ا.ت:*جیغ خیلی بلند*
تهیونگ: خفه شوووو یه بارم میخوای با کوک رو هم بریزی ها احمق
ا.ت:*نفس برام نمونده بود و له له میزدم و عین آب دریا اشک میریختم* تهیونگ با..ور ک...ن من کک.کا.ری با کوک ن.دارم و اون.. * نفس عمیق* فقط اص..رار کر.د که روی زخم ....دست..م کرم ..بزنه ..همین
تهیونگ: خفه شو و دیگه حرف نزن تا نکشتمتت میفهمی دروغگوی خنگ
ا.ت:تهیونگ خواهش میکنم ....بسه تموم..ش کن گفتم کاری...نکر..دم م من د..روغ نن نمیگم
تهیونگ: ک اینطوره ن ؟ انگار دیشب آدم نشدی ن؟الان حالیت میکنم
ا.ت:* ترسیده بودم زبونم گرفت و شکم درد و دل دردم هم نمیذاشت کاری کنم و اشکام هم اجازه نفس کشیدن نمیداد خسته شده بودم از این همه ضعیف بودن و بی دلیل کتک خوردن از همتون متنفرم*
ته تهیونگ خواهش میکنم میخوای چیکار کنی
تهیونگ رفت بیرون و با چاقوی توی دستش اومد سمتم و من هم روی زمین عقب عقب میرفتم ک دستمو گرفت و دقیقا روی جای زخمم چاقو رو کشید انقدر جیغ کشیدم ک تهیونگ یکی خوابوند در گوشم ک باعث شد خفه بشم و بی حال تر بشم
پایان ا.ت ویو
جیمین ویو
وقتی وارد خونه شدم کوک داشت میرفت و یکم گرم صحبت با جویی شدم ک صدای جیغ های ا.ت اومد ک با کوک با دو رفتیم طبقه ی بالا ک دیدم تهیونگ داره ا.ت رو شکنجه میکنه و داره رو دستش چاقو میکشه میخواست رو اون یکی دستشم بکشه ک با کوک مانع اش شدیم ا.ت داشت بی قراری میکرد عین بارون داشت اشک میریخت
جیمین: تهیونگ داری چه غلطی میکنی چرا باهاش این کارو کردی
تهیونگ: ولم کن کوک بزار اون یکی دستشم قلم کنم دختره ی عوضی هرزه
کوک: تهیونگ چته مگه چیکارت کرده از صبح پیش منه کاری هم نکرده چته چرا اینطوری میکنی
جیمین:تهیونگ مگه چیکار کرده
تهیونگ: هیچی پیش کوک داشت لخت میشد
کوک: چی؟
جیمین: چی؟
کوک:تهیونگ خوبی مطمعنی چیزی نزدی
تهیونگ: کوک مگه ا.ت پیشت لباسشو بالا نزده بود هوم؟ میخوای دروغ بگی؟؟
جیمین: درسته کوک؟؟
کوک: درسته
جیمین: چی
کوک: ولی هیونگ گوش کن اونطوری ک فک میکنی نیست
جیمین و تهیونگ: پس چیه ؟؟
بفرمایید ببخشید ک نبودم لایک یادتون نره
ا.ت:*جیغ خیلی بلند*
تهیونگ: خفه شوووو یه بارم میخوای با کوک رو هم بریزی ها احمق
ا.ت:*نفس برام نمونده بود و له له میزدم و عین آب دریا اشک میریختم* تهیونگ با..ور ک...ن من کک.کا.ری با کوک ن.دارم و اون.. * نفس عمیق* فقط اص..رار کر.د که روی زخم ....دست..م کرم ..بزنه ..همین
تهیونگ: خفه شو و دیگه حرف نزن تا نکشتمتت میفهمی دروغگوی خنگ
ا.ت:تهیونگ خواهش میکنم ....بسه تموم..ش کن گفتم کاری...نکر..دم م من د..روغ نن نمیگم
تهیونگ: ک اینطوره ن ؟ انگار دیشب آدم نشدی ن؟الان حالیت میکنم
ا.ت:* ترسیده بودم زبونم گرفت و شکم درد و دل دردم هم نمیذاشت کاری کنم و اشکام هم اجازه نفس کشیدن نمیداد خسته شده بودم از این همه ضعیف بودن و بی دلیل کتک خوردن از همتون متنفرم*
ته تهیونگ خواهش میکنم میخوای چیکار کنی
تهیونگ رفت بیرون و با چاقوی توی دستش اومد سمتم و من هم روی زمین عقب عقب میرفتم ک دستمو گرفت و دقیقا روی جای زخمم چاقو رو کشید انقدر جیغ کشیدم ک تهیونگ یکی خوابوند در گوشم ک باعث شد خفه بشم و بی حال تر بشم
پایان ا.ت ویو
جیمین ویو
وقتی وارد خونه شدم کوک داشت میرفت و یکم گرم صحبت با جویی شدم ک صدای جیغ های ا.ت اومد ک با کوک با دو رفتیم طبقه ی بالا ک دیدم تهیونگ داره ا.ت رو شکنجه میکنه و داره رو دستش چاقو میکشه میخواست رو اون یکی دستشم بکشه ک با کوک مانع اش شدیم ا.ت داشت بی قراری میکرد عین بارون داشت اشک میریخت
جیمین: تهیونگ داری چه غلطی میکنی چرا باهاش این کارو کردی
تهیونگ: ولم کن کوک بزار اون یکی دستشم قلم کنم دختره ی عوضی هرزه
کوک: تهیونگ چته مگه چیکارت کرده از صبح پیش منه کاری هم نکرده چته چرا اینطوری میکنی
جیمین:تهیونگ مگه چیکار کرده
تهیونگ: هیچی پیش کوک داشت لخت میشد
کوک: چی؟
جیمین: چی؟
کوک:تهیونگ خوبی مطمعنی چیزی نزدی
تهیونگ: کوک مگه ا.ت پیشت لباسشو بالا نزده بود هوم؟ میخوای دروغ بگی؟؟
جیمین: درسته کوک؟؟
کوک: درسته
جیمین: چی
کوک: ولی هیونگ گوش کن اونطوری ک فک میکنی نیست
جیمین و تهیونگ: پس چیه ؟؟
بفرمایید ببخشید ک نبودم لایک یادتون نره
۴.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.