پارت نهم
پارت نهم
ات ویو
دستش رو فشار دادم
چرا ی جوری شدم
معلم:بچه ها پاشین برای این بحث از فیزیک باید بریم ت حیاط
واییییی نننننن😫
پاشیدم رفتیم ت حیاط دست سونی رو گرفته بودم و فشار می دادم اروم بهم گفت
~چی شده؟( اروم)
+ه...... هیچی
~ی چیزی شده
+خب.... وقتی فهمیدم چان و جیمین دارن بهم نگاه می کنن ی جوری شدم خیلی عجیب بود
~عاها
معلم درباره چیزای میزای کتاب چند تا چرت و پرت گفت و بلخره زنگ خورد خدا رو شکررررر
با سونی رفتیم سالن غذا خوری غذا رو برداشتیم و نشستیم سونی رفت ک برا من و خودش نوشیدنی بیاره ی ک یهو دیدم رو میزی رو ی عوضی ب کمر بندش بسته
+سونی( داد)
~چیه
+همون جا وایسا
~چی چرا؟
و دوباره شروع کرد ب راه رفتن
نننننننننن
همه غذا ها ریختن و سریع رفتم رو میزی رو از کمرش جدا کردم و گفتم
+ب خاطر این
مدیر سریع اومد
مدیر:اینجا چ خبره
+یکی رو میزی رو بسته بود ب کمر سونی
مدیر:کی ی همچین کاری کرده؟( داد)
هیچکی جواب نداد
نزدیکای زنگ بود رفتم ی گوشه ی سالن غذا خوری قایم شدم و دیدم جیمین داره با دوستاش میره بیرون یکیشون گفت
شوگا:عجب نقشه ای بود ها
چییییی
یعنی جیمین ک اینقدر مهربون بود...... وایسا یادم نبود روز اول چطوری باهام رفتار کرد ای عوضی( خودتی بیشور)فکرم ب اینجا نکشید ک قلدر مدرسس دیروز ک حالم خوب نبود چ طوری باهام رفتار می کرد هه باشه منم انتقام دوستمو می گیرم
فردا
ت سالن غذا خوری انتظار جیمین رو می کشم😈
اومد خب مثلا دارم غذا می خورم
تا جیمین دروغ باز کرد سطل زنگ روش خالی شد😂( مرگگگگ ب چی میخندی عوضی) واییی بیچاره جیمین سر تا پاش شده بنفش بلند شدم ک مثلا عادی باشه
+میشه یکی بگه کی همش این کارا رو می کنه ببخشید ببخشید کدوم کو*نیی؟؟
یهو دیدم چان بلند شد واییییی ن😫
ات ویو
دستش رو فشار دادم
چرا ی جوری شدم
معلم:بچه ها پاشین برای این بحث از فیزیک باید بریم ت حیاط
واییییی نننننن😫
پاشیدم رفتیم ت حیاط دست سونی رو گرفته بودم و فشار می دادم اروم بهم گفت
~چی شده؟( اروم)
+ه...... هیچی
~ی چیزی شده
+خب.... وقتی فهمیدم چان و جیمین دارن بهم نگاه می کنن ی جوری شدم خیلی عجیب بود
~عاها
معلم درباره چیزای میزای کتاب چند تا چرت و پرت گفت و بلخره زنگ خورد خدا رو شکررررر
با سونی رفتیم سالن غذا خوری غذا رو برداشتیم و نشستیم سونی رفت ک برا من و خودش نوشیدنی بیاره ی ک یهو دیدم رو میزی رو ی عوضی ب کمر بندش بسته
+سونی( داد)
~چیه
+همون جا وایسا
~چی چرا؟
و دوباره شروع کرد ب راه رفتن
نننننننننن
همه غذا ها ریختن و سریع رفتم رو میزی رو از کمرش جدا کردم و گفتم
+ب خاطر این
مدیر سریع اومد
مدیر:اینجا چ خبره
+یکی رو میزی رو بسته بود ب کمر سونی
مدیر:کی ی همچین کاری کرده؟( داد)
هیچکی جواب نداد
نزدیکای زنگ بود رفتم ی گوشه ی سالن غذا خوری قایم شدم و دیدم جیمین داره با دوستاش میره بیرون یکیشون گفت
شوگا:عجب نقشه ای بود ها
چییییی
یعنی جیمین ک اینقدر مهربون بود...... وایسا یادم نبود روز اول چطوری باهام رفتار کرد ای عوضی( خودتی بیشور)فکرم ب اینجا نکشید ک قلدر مدرسس دیروز ک حالم خوب نبود چ طوری باهام رفتار می کرد هه باشه منم انتقام دوستمو می گیرم
فردا
ت سالن غذا خوری انتظار جیمین رو می کشم😈
اومد خب مثلا دارم غذا می خورم
تا جیمین دروغ باز کرد سطل زنگ روش خالی شد😂( مرگگگگ ب چی میخندی عوضی) واییی بیچاره جیمین سر تا پاش شده بنفش بلند شدم ک مثلا عادی باشه
+میشه یکی بگه کی همش این کارا رو می کنه ببخشید ببخشید کدوم کو*نیی؟؟
یهو دیدم چان بلند شد واییییی ن😫
۵.۵k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.