از تاریکی میترسم!
از تاریکی میترسم!
وقتی هوا تاریکه همهٔ ی بدیام رو نشون میده،تمام کارایی که کردم،
بدترینشون!!
بدی تو وجودم جون میگیره،
بهم میخنده!
به سادگیم
هوا که تاریک میشه اونو میبینم،
مصممه که بره..
نه لبخند رو لباشه نه تو دستاش خاطره،
میدو ام طرفش،
تاریک تر میشه همه جا،
هنوز ایستاده،هنوز دارم میدوام...
خسته میشم،
می ایستم هیچ چیز جز تاریکی و سیاهی دور و ورم نیست!
صدا خنده هاش میپیچه...
دلم میخواد این تاریکی از بین بره..
دلم میخواد همه چیز رو فراموش کنم..
خودم رو میسپارم به سیاهی،
صبح جسد بی حسم رو گوشه ی اتاق پیدا میکنم،
حجم اندوهم رو بلند میکنم..
روحم زخمیه!
هرشب شکنجه میشم..
هرشب گم میشم توی مغزم..
هرشب کارای زیادی میکنم فراموش شی!
صبح همه چی تموم میشه!
شب دوباره از نو شروع میشه...!
#اَرغے
#
وقتی هوا تاریکه همهٔ ی بدیام رو نشون میده،تمام کارایی که کردم،
بدترینشون!!
بدی تو وجودم جون میگیره،
بهم میخنده!
به سادگیم
هوا که تاریک میشه اونو میبینم،
مصممه که بره..
نه لبخند رو لباشه نه تو دستاش خاطره،
میدو ام طرفش،
تاریک تر میشه همه جا،
هنوز ایستاده،هنوز دارم میدوام...
خسته میشم،
می ایستم هیچ چیز جز تاریکی و سیاهی دور و ورم نیست!
صدا خنده هاش میپیچه...
دلم میخواد این تاریکی از بین بره..
دلم میخواد همه چیز رو فراموش کنم..
خودم رو میسپارم به سیاهی،
صبح جسد بی حسم رو گوشه ی اتاق پیدا میکنم،
حجم اندوهم رو بلند میکنم..
روحم زخمیه!
هرشب شکنجه میشم..
هرشب گم میشم توی مغزم..
هرشب کارای زیادی میکنم فراموش شی!
صبح همه چی تموم میشه!
شب دوباره از نو شروع میشه...!
#اَرغے
#
۴.۵k
۱۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.