من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم

من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم

که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع

به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

به دام زلف بلندت دچار و سردرگم

مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

درخت سوخته ای در کنار رودم من

اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم



⇦فاضل نظری⇨
دیدگاه ها (۱۱)

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد ...

باخود هر روز عهد می بندم که در تلاش باشم به چشمانم بیاموزم ف...

زندگی ام راتنهایی برداشتهو دست هایمبی دست هایتهر شب هدر می ر...

نمیدانم کجایی؟ در وجودم نهفته شدی... در بین دستانم ... در قل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط