فیک
#فیک
روز برفی
پارت۶
تهیونگ: زود باشین بیاین داخل دیگه
همه:اوکی(به جوز ا.ت)
جیمین :باید به ا.ت خیلی چیزا یاد بدیم
کوک:آره
نامجون:بزارین بعدا فعلا
ویو جیمین
رفتیم داخل
ا.ت هنوز شگفت زده بود
دستش رو گرفتم و رفتم طبقه بالا
جیمین:اینجا اتاق تو هستش موچی
ا.ت:به من نگو موچییی
جیمین:باشه جوجه
ا.ت:واااا جیمین شی
بدون توجه به حرفش رفتم پایین تا با اتاقش آشنا بشه تلویزیون رو جیهوپ روشن کرد و فیلم دیدیم وسطای فیلم بود که.....
ویو ا.ت
جیمین بدون توجه به حرفم از اتاق خارج شد
منم هوفی کشیدم و اتاق رو نگاه کردم خیلی جای جالب و جدیدی بود
نیم ساعتی غرق فکر کردن بودم که درو باز کردم و به سرعت رفتم پایین و موی نامجون رو گرفتم
ا.ت:اوپاااااا اینجا کجاس(عصبانی و تعجبی)
نامجون:اخخخخ ولم کنننننننن
تهیونگ :خونه من
جین:یاع یاع یاععععع
گوش جین گرفتم
جین:اخخخخخ بلایییی سر ورد واید هند سام بیاد خودتو مرده بدوننننننننننننننن ا.تتتتتتتتتت
ا.ت:زهر مار درست بگین اینجا کجاس و دقیقا چرا هیچی شبیه قبل نیستتتتت
پسرا تمام چیز هارو گفتم شگفت زده شدم و رفتم بالا تو اتاق و رو چیز نرمی دراز کشیدم و خوابم برد
پرش زمانی به۳ هفته بعد
ویو جیمین
حدودا نزدیک ۳ هفته از اومدنمون می گذره ا.ت همهچیز رو یاد گرفته خیلی هم دختر با نمکی هستش خیلی شوخی می کنه و شادی می کنه
فکر کنم عاشقش شدم نهههه جیمین این چه حرفیه بهتره سریع تر حاضر شم امروز شهربازی می خوایم بریم
ویو ا.ت
۳ هفته شده اصلا دلم برای قصر تنگ نشده سال ۲۰۲۴ خیلی خیلی حال میده نزدیک های سال ۲۰۲۵ هم هستیم تو این چند وقت خیلی چیز های یاد گرفتم وایییییی نتم تموم شدششش
حالا بی خیالش جین برام می خره
بهتره آرایش کنم برم پایین
وای هر وقت به جیمین فکر می کنم لپام سرخ میشههه
من عاشق جیمین شدم😍ولی می ترسم بهش بگم دست رد به سینم بزنه اینجوری یه افسرده ی بدبخت میشم وای چرا آنقدر فکر می کنی دختر کارتو بکننننن
ادامه دارد.......
روز برفی
پارت۶
تهیونگ: زود باشین بیاین داخل دیگه
همه:اوکی(به جوز ا.ت)
جیمین :باید به ا.ت خیلی چیزا یاد بدیم
کوک:آره
نامجون:بزارین بعدا فعلا
ویو جیمین
رفتیم داخل
ا.ت هنوز شگفت زده بود
دستش رو گرفتم و رفتم طبقه بالا
جیمین:اینجا اتاق تو هستش موچی
ا.ت:به من نگو موچییی
جیمین:باشه جوجه
ا.ت:واااا جیمین شی
بدون توجه به حرفش رفتم پایین تا با اتاقش آشنا بشه تلویزیون رو جیهوپ روشن کرد و فیلم دیدیم وسطای فیلم بود که.....
ویو ا.ت
جیمین بدون توجه به حرفم از اتاق خارج شد
منم هوفی کشیدم و اتاق رو نگاه کردم خیلی جای جالب و جدیدی بود
نیم ساعتی غرق فکر کردن بودم که درو باز کردم و به سرعت رفتم پایین و موی نامجون رو گرفتم
ا.ت:اوپاااااا اینجا کجاس(عصبانی و تعجبی)
نامجون:اخخخخ ولم کنننننننن
تهیونگ :خونه من
جین:یاع یاع یاععععع
گوش جین گرفتم
جین:اخخخخخ بلایییی سر ورد واید هند سام بیاد خودتو مرده بدوننننننننننننننن ا.تتتتتتتتتت
ا.ت:زهر مار درست بگین اینجا کجاس و دقیقا چرا هیچی شبیه قبل نیستتتتت
پسرا تمام چیز هارو گفتم شگفت زده شدم و رفتم بالا تو اتاق و رو چیز نرمی دراز کشیدم و خوابم برد
پرش زمانی به۳ هفته بعد
ویو جیمین
حدودا نزدیک ۳ هفته از اومدنمون می گذره ا.ت همهچیز رو یاد گرفته خیلی هم دختر با نمکی هستش خیلی شوخی می کنه و شادی می کنه
فکر کنم عاشقش شدم نهههه جیمین این چه حرفیه بهتره سریع تر حاضر شم امروز شهربازی می خوایم بریم
ویو ا.ت
۳ هفته شده اصلا دلم برای قصر تنگ نشده سال ۲۰۲۴ خیلی خیلی حال میده نزدیک های سال ۲۰۲۵ هم هستیم تو این چند وقت خیلی چیز های یاد گرفتم وایییییی نتم تموم شدششش
حالا بی خیالش جین برام می خره
بهتره آرایش کنم برم پایین
وای هر وقت به جیمین فکر می کنم لپام سرخ میشههه
من عاشق جیمین شدم😍ولی می ترسم بهش بگم دست رد به سینم بزنه اینجوری یه افسرده ی بدبخت میشم وای چرا آنقدر فکر می کنی دختر کارتو بکننننن
ادامه دارد.......
۹۶۶
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.