بی بی میگه
بی بی میگه ::::::::::
دلم خوش بود که یک طو
داشتم .
دلم خوش بود که شاید عصای کوری وپیریم بشه .
اونم رفت و پشت سرشم نگاه نکرد .
ناگهان برگشت وبمن گفت .
ای پسره چشم سفید .
راستشو بگو تو خبری ازش داری .
منم هاج وواج .بی بی جون
من نه .
اون قراره بوده عصای شما بشه .
منکه .
منکه
کوفت منکه .منکه
برو یک نشونی برام بیار ..
حالا بیا و درستش کن .
طوووووووووووووووووووووووو
کجایی .
ادرسی .نشونی ...
دلم خوش بود که یک طو
داشتم .
دلم خوش بود که شاید عصای کوری وپیریم بشه .
اونم رفت و پشت سرشم نگاه نکرد .
ناگهان برگشت وبمن گفت .
ای پسره چشم سفید .
راستشو بگو تو خبری ازش داری .
منم هاج وواج .بی بی جون
من نه .
اون قراره بوده عصای شما بشه .
منکه .
منکه
کوفت منکه .منکه
برو یک نشونی برام بیار ..
حالا بیا و درستش کن .
طوووووووووووووووووووووووو
کجایی .
ادرسی .نشونی ...
- ۴۳
- ۰۵ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط