عشق را ای کاش زبان سخن بود

عشق را ای کاش زبان سخن بود

آن‌که می‌گوید دوستت دارم
خنیاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را
زبان سخن بود

هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را
ای کاش زبان سخن بود

آن‌که می‌گوید دوستت دارم
دل اندُه گین شبی ست
که مهتابش را می جوید

ای کاش عشق را
زبان سخن بود

هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من

عشق را
ای کاش زبان سخن بود
دیدگاه ها (۱)

من درد در رگانممن درد در رگانمحسرت در استخوانمچیزی نظیر آتش ...

شب خوش خورشید ..میان خورشیدهای همیشهزیبایی تولنگری‌ست ـ

از رنجی خسته‌ام که از آن من نیستاز رنجی خسته‌ام که از آنِ من...

بی بی میگه ::::::::::دلم خوش بود که یک طو داشتم .دلم خوش بود...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط