پارت ده

★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
بخاطر نگاهای مارک به پاهاش خجالت می‌کشید
بعد از نشستن مارک پشت میز بشقابشو جلو کشید و شرو به خوردن کرد که تازه متوجه بشقاب خالی مارک شد
چرا خالی بود؟!
+مونگ مونگی به من یکم برنج نمیدی ؟
با حرفت مارک سرشو بالا اورد
برنجش کم بود ولی مارک نباید گرسنه میموند
مارک اونو اوردن بود خونه بهش غذا و لباس داده بود ولی اگه بشقابشو میداد به مارک اون گرسنه میموند
با فکری که به سرش زد از صندلی بلند شد و میزو دور زد به صندلی مارک رسید روی پنجه پاش وایساد
اروم رو پای مارک نشست
بعد از نشستن رو پای مارک بشقابشو سمتشون کشید
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★† Song_runner@
این پارت خیلی کوتاه شد پارت بعد جبران میکنم^^
دیدگاه ها (۱)

پارت یازده

پارت دوازده

پارت نه

پارت هشت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط