عشق اهنگین پارت۷
از زبان شدو🖤
با بقیه خدا حافظی کردم و پیشه سونیک موندم.
شدو:خب بهتر نیست بریم؟
سونیک:چرا ولی اول باید برم خودم رو حاضر کنم بعد.
(چند دقیقه بعد)
از زبان شدو🖤
منتظر سونیک بودم که بالاخره تموم شد.
وقتی دیدمش چشمام برق زد اینقدر خوشگل بود.
سونیک:نظرت چیه اینو تازه خریدم.
شدو:حالیه.....
سونیک:خب بهتره که بریم.
از زبان سونیک💙
دست شدو رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم.
(در راه مقصد)
سونیک:میخوای کجا بریم؟
شدو:یه جای خوبی رو سراغ دارم که این موقع خیلی زیباست.
سونیک:باشه.
بالاخره رسیدیم وقتی از ماشین اومدم پایین،یه جنگل زیبا که کنارش یه تاب و یه رود خونه هم کنارش بود.
سونیک:وایی شدو اینجا....اینجا حالیه.
شدو:ممنون حالا بیا بشینیم.
رفتیم و روی تاب دو نفره نشستیم.
سونیک:چجوری اینجا رو پیدا کردی؟
شدو:....وقتی کوچیک بودم با ماریا میومدم اینجا.
سونیک:بازم متاسفم.
شدو:اشکالی نداره به لطف تو الان کمتر ناراحتم.
سونیک:کاری نکردم.
شدو:میشه یه سوال ازت بپرسم؟
سونیک:بپرس.
شدو:درسته این سوالو قبلاً پرسیدم اما واقعاً برای چی دست از خوانندگی برداشتی.
سونیک:.....
شدو:اگه نمیخوای لازم نیست که بگی.
سونیک:من و انفنت یه گروه دو نفره بودیم.
شدو:انفنت؟
سونیک:اره،اون معشوقم بود،من همیشه براش آواز می خوندم تا وقتی که خیلی مست کرده بود و من و ترک کرد.
شدو:چرا تو رو ترک کرد؟
سونیک:چون اون میگفت به ادازه کافی بینظیر نسیتم و استعداد خوانندگی ندارم اما اون به خاطر من معروف شده بود(با حسبانیت)
سونیک:برای همین منم خوانندگی رو ترک کردم(با بغز)
سونیک:درست وقتی که رفتم پیشه اتفنت دیدم که اون با یه نفر دیگه بود وقتی دیدمش انگار.....انگار یه کابوس بود(با لحن گریه)
از زبان شدو🖤
وقتی به سونیک نگاه کردم دیدم داشت گریه می کرد و زود بغلش کردم.
شدو:میدونم اما تو نباید به خواطر اون خودت رو نابود کنی.
سونیک:دست خودم نیست نمی تونم.
شدو:بعضی وقتا باید گذشته رو فراموش کنی.
سونیک:شدو.....خیلی دوستت دارم.
شدو:.....منم دوستت دارم.
سرم و بهش نزدیک کردم و گفتم:خواهش میکنم گریه نکن.
سونیک:باشه.
شدو:و گذشته رو فراموش کن.
سونیک:باشه.
و بوسیدمش
ادامه دارد...
با بقیه خدا حافظی کردم و پیشه سونیک موندم.
شدو:خب بهتر نیست بریم؟
سونیک:چرا ولی اول باید برم خودم رو حاضر کنم بعد.
(چند دقیقه بعد)
از زبان شدو🖤
منتظر سونیک بودم که بالاخره تموم شد.
وقتی دیدمش چشمام برق زد اینقدر خوشگل بود.
سونیک:نظرت چیه اینو تازه خریدم.
شدو:حالیه.....
سونیک:خب بهتره که بریم.
از زبان سونیک💙
دست شدو رو گرفتم و رفتیم سوار ماشین شدیم.
(در راه مقصد)
سونیک:میخوای کجا بریم؟
شدو:یه جای خوبی رو سراغ دارم که این موقع خیلی زیباست.
سونیک:باشه.
بالاخره رسیدیم وقتی از ماشین اومدم پایین،یه جنگل زیبا که کنارش یه تاب و یه رود خونه هم کنارش بود.
سونیک:وایی شدو اینجا....اینجا حالیه.
شدو:ممنون حالا بیا بشینیم.
رفتیم و روی تاب دو نفره نشستیم.
سونیک:چجوری اینجا رو پیدا کردی؟
شدو:....وقتی کوچیک بودم با ماریا میومدم اینجا.
سونیک:بازم متاسفم.
شدو:اشکالی نداره به لطف تو الان کمتر ناراحتم.
سونیک:کاری نکردم.
شدو:میشه یه سوال ازت بپرسم؟
سونیک:بپرس.
شدو:درسته این سوالو قبلاً پرسیدم اما واقعاً برای چی دست از خوانندگی برداشتی.
سونیک:.....
شدو:اگه نمیخوای لازم نیست که بگی.
سونیک:من و انفنت یه گروه دو نفره بودیم.
شدو:انفنت؟
سونیک:اره،اون معشوقم بود،من همیشه براش آواز می خوندم تا وقتی که خیلی مست کرده بود و من و ترک کرد.
شدو:چرا تو رو ترک کرد؟
سونیک:چون اون میگفت به ادازه کافی بینظیر نسیتم و استعداد خوانندگی ندارم اما اون به خاطر من معروف شده بود(با حسبانیت)
سونیک:برای همین منم خوانندگی رو ترک کردم(با بغز)
سونیک:درست وقتی که رفتم پیشه اتفنت دیدم که اون با یه نفر دیگه بود وقتی دیدمش انگار.....انگار یه کابوس بود(با لحن گریه)
از زبان شدو🖤
وقتی به سونیک نگاه کردم دیدم داشت گریه می کرد و زود بغلش کردم.
شدو:میدونم اما تو نباید به خواطر اون خودت رو نابود کنی.
سونیک:دست خودم نیست نمی تونم.
شدو:بعضی وقتا باید گذشته رو فراموش کنی.
سونیک:شدو.....خیلی دوستت دارم.
شدو:.....منم دوستت دارم.
سرم و بهش نزدیک کردم و گفتم:خواهش میکنم گریه نکن.
سونیک:باشه.
شدو:و گذشته رو فراموش کن.
سونیک:باشه.
و بوسیدمش
ادامه دارد...
- ۵.۴k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط